اگر هوش مصنوعی را بیدلیل به کار ببرید، ذهنتان را کدر میکند. اما با رویکرد استراتژیک و دستورات مناسب، میتواند ابزار قدرتمندی باشد

عکس توسط Smith Collection/Gado/Getty Images
حدس میزنم که این روزها درباره هوش مصنوعی، بهخصوص چتباتها، از هر طرف میشنوید: اخبار، رسانههای اجتماعی، همکاران در محل کار، و شاید حتی از مادربزرگتان. همه ما اینطوریم. در واقع، برخی حتی واکنش آلرژیک نسبت به هیجانات هوش مصنوعی نشان دادهاند؛ وعدههای بیش از حد و پیشبینیهای منفی. یک روز میگویند «AGI [هوش مصنوعی بهمانند انسان] اینجاست»، روز بعد میگویند «هوش مصنوعی شغلتان را خواهد گرفت»، و روز بعد میگویند «هوش مصنوعی از تراپیست شما بهتر است».
من اینجا بهعنوان یک دوستدار هوش مصنوعی حضور ندارم، بلکه بهعنوان راهنمایی برای کمک به شما در عبور از این دنیای جدید حضور دارم. بر اساس نظرسنجیها، 78٪ درصد از سازمانها، 81٪ درصد از پژوهشگران، 86٪ درصد از دانشجویان، و تقریباً دوسوم پزشکان هماکنون بهنوعی از هوش مصنوعی استفاده میکنند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، چتباتها اینک بخشی جداییناپذیر از زندگی ما هستند. این لزوماً مشکل نیست، بلکه نحوه استفاده ما از آن است. برای محافظت از خود و احتمالاً بهرهبرداری از مزایا، کافی است کمی بیشتر در طراحی تعامل هوشمندانه بین ذهنتان و چتباتها تلاش کنید.
نتایج اولیه نشان میدهند که درگیر شدن بیش از حد و بیدقت با چتباتها میتواند اثرات مخرب شناختی بهبار آورد. به عنوان مثال، تحقیقی که توسط مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا هدایت شد، نشان داد که در حالی که یک چتبات عملکرد ریاضی دانشآموزان را بهبود میبخشید، این سود شبیه یک عصا بود؛ وقتی هوش مصنوعی برداشته شد، عملکرد دانشآموزان حتی از گروه کنترل ضعیفتر شد. در مطالعهای دیگر، مایکل گرلیچ از مدرسه کسبوکار سوئیسی SBS دریافت که هرچه دانشآموزان بیشتر از چتباتها استفاده میکردند، تواناییهای تفکر انتقادیشان بیشتر آسیب میدید. علاوه بر این، یک مطالعهی جدید تصویربرداری مغزی توسط پژوهشگران MIT نشان داد که دانشآموزانی که با کمک چتبات مقالهای نوشتند، پس از چند دقیقه نتوانستند محتوای آن را بهخاطر بسپارند و فعالیت مغزی آنها کمتر و کمسازگاریتری نسبت به گروهی که بدون چتبات کار کرده بود، داشت.
چه هوش مصنوعی مورد علاقهتان ChatGPT، Gemini، Claude یا Grok باشد، ممکن است درباره این گونه آسیبها به تفکر انتقادی و خلاقیت خود نگران باشید. برای کمک به شما در اجتناب از این مسأله، توصیههایی برای استفاده هوشمندانه از هوش مصنوعی ارائه میدهم. تمرکز من بر کارهای فکری و پروژهای مانند نوشتن، پژوهش و توسعه ایده است، نه حمایت عاطفی، مشاوره زندگی یا برنامهنویسی.
خبر خوب این است که نه خود فناوری است که خطر خنگتر شدن ما را بهوجود میآورد، بلکه نحوه استفاده ما از آن است. برای محافظت از خود و احتمالاً بهرهبرداری از مزایا، کافی است کمی بیشتر در طراحی تعامل هوشمندانه بین ذهنتان و چتباتها تلاش کنید.
نکات کلیدی
- وقتی چتباتهای هوش مصنوعی را بیش از حد یا بدون فکر استفاده کنیم، میتوانند عملکرد فکری ما را مختل کنند. خبر خوب این است که مشکل از فناوری نیست، بلکه از نحوه استفاده آن است. برای محافظت از خود و احتمالاً بهرهبرداری از مزایا، کافیست کمی بیشتر در طراحی تعامل هوشمندانه بین ذهنتان و چتباتها تلاش کنید.
- بازنگری و تعیین مرزها. یک قدم به عقب بردارید و از خود بپرسید چه چیزهایی برای توسعه شخصی و حرفهایتان در سه تا 10 سال آینده مهم است. این میتواند به شما کمک کند تا بهتر تشخیص دهید استفاده از چتبات میتواند به اهداف بلندمدتتان کمک کند یا مانع آن شود. میتوانید یک درخت تصمیمگیری را نزدیک محل کار خود نگه دارید تا در هر لحظه راهنمایی کند آیا استفاده از هوش مصنوعی مناسب است یا خیر.
- استفاده هوشمندانه از هوش مصنوعی. مهمترین قانون این است که همیشه ابتدا بدون هوش مصنوعی فکر کنید. وقتی از یک چتبات ورودی میگیرید، همواره آن را با شکگریزی بررسی کنید و ادعاهای مهم را تأیید کنید. از دستورات خلاقانه (پرامپتها) استفاده کنید تا از پاسخهای کلی یا مشاورههای عمومی اجتناب کنید – برای مثال، از ربات بخواهید کار شما را همچون یک فیلسوف باستانی نقد کند. همچنین میزان وابستگی خود به هوش مصنوعی در هر کار را پیگیری کنید تا از وابستگی بیش از حد جلوگیری کنید.
- طراحی دستورات مؤثر. تمایز مهمی بین دستورات «حالتدستوری» (directive mode) وجود دارد که چتبت را تشویق میکند مانند یک سرپرست کاری باشد که کار شما را نقد میکند، و دستورات «حالتغیردستوری» (non‑directive mode) که آن را بیشتر شبیه یک راهنمای فکری میکند که به توسعهٔ افکار و ایدههایتان کمک میکند. حالت اول برای زمانی مناسب است که پیشنویس یا ایدهٔ توسعه یافته داشته باشید؛ حالت دوم برای زمانی مناسب است که افکار و ایدههای شما هنوز نیمهپخت هستند.
بازنگری و تعیین مرزها
بدون بازنگری، آسانتر میتوانید تنبلی کنید و بیش از حد ورودیهای هوش مصنوعی را بپذیرید. پیش از این که بهصورت خودکار یا بیدقت از چتباتها استفاده کنید، میتواند رشد شخصی شما را در درازمدت تضعیف کند. پیش از پرداختن به روشهای خاص استفاده از هوش مصنوعی، توصیه میکنم یک گام به عقب بردارید و از خود بپرسید: چه چیزهایی برای توسعهٔ شخصی و حرفهایام در سه، پنج، یا 10 سال آینده مهم است؟ اهداف کلیدی خود را بنویسید، تصویر ذهنی خود را توصیف کنید، یا صرفاً مهارتهایی که میخواهید پرورش دهید را فهرست کنید. این کار نقطهمرجعی واضح به شما میدهد تا استفادهتان از هوش مصنوعی را ارزیابی کنید. در ادامه یک مثال میآورم:
هدف: در پنج سال آینده میخواهم مشاور کسبوکار شوم.
تواناییهای مورد نیاز: تولید راهحلهای خلاقانه، تصمیمگیری برای سناریوهای پیچیده، ارزیابی انتقادی تعادلها، ارائه متقاعدکننده، انعطافپذیری در زمینهها، و غیره.
با این بازنگری، پیش از آغاز هر کار، میتوانید بهتر تشخیص دهید که استفاده از چتبت به اهداف بلندمدت شما کمک میکند یا مانع آن شود. برای مثال، اگر عادت کنید از چتبت برای طراحی استراتژیهای خلاقانه از ابتدا استفاده کنید، ممکن است در کسب مهارتهای تصمیمگیری استراتژیک بهضرر شما باشد. پس از بازنگری ممکن است تصمیم بگیرید که چتبتها را فقط برای کارهای روتین یا تکراری که تأثیر مستقیمی بر توسعه حرفهای شما ندارند، به کار ببرید.
برای سادهسازی این فرایند، میتوانید یک درخت تصمیمگیری رسم کنید و نزدیک محل کار خود نگه دارید. در ادامه درخت تصمیمگیری خودم را بهاشتراک گذاشتم ( برخی اصطلاحات مانند «حالتدستوری» را بعداً در این راهنما توضیح میدهم). آزاد باشید درخت من را برای استفاده شخصی خود تطبیق دهید.

درخت تصمیمگیری برای استفاده از چتبت. منبع: نیک کابرل (ساخته در Draw.io)
استفاده استراتژیک از هوش مصنوعی
همیشه بدون هوش مصنوعی شروع کنید
حالا بهجزئیات روشهای هوشمندانه استفاده از هوش مصنوعی میپردازیم. اگر فقط یک قانون را رعایت کنید، این باشد: برای هر کاری که فکر کردن مهم است، ابتدا بهتنهایی سعی کنید، سپس چتباتها را به کار ببرید. میتوانید این استراتژی را مثل یک ساندویچ تصور کنید:
- لایهٔ پایه = «مواد خام» شما. هر کاری که باشد، چه نوشتن یک مقاله، ساختن یک استدلال یا ایده، یا برنامهریزی یک ارائه، ابتدا چیزی را بهصورت خودتان. تولید کنید.
- لایهٔ میانی = پشتیبانی چتبات. از چتبات بخواهید کار شما را نقد کند، نقاط ضعف را نشان دهد، فرضیات شما را بهچالش بکشد یا زاویههای متفاوتی پیشنهاد دهد. سپس بر این بازخورد تأمل کنید.
- لایهٔ بالایی = یکپارچهسازی. بازخورد را بهصورت انتخابی در کار اصلی خود ادغام کنید. خودتان تصمیم بگیرید چه چیزی تفکر شما را تقویت میکند و چه چیزی را کنار بگذارید.
این استراتژی نه تنها اصالت شما را حفظ میکند، بلکه به یادگیری شما نیز کمک میکند. وقتی ابتدا با مشکل مواجه میشوید، درک خود را از مسأله و نحوهٔ برخورد با آن میسازید. سپس استفاده از چتبات به شما امکان میدهد آن درک را اصلاح و گسترش دهید. در مقابل، تکیه بر راهحلهای آماده، ایدههای هوش مصنوعی را از تفکر شما جدا میکند و اعمال آنها را بعداً دشوارتر میسازد.
پذیرش رویکرد شکاکانه
هنگام دریافت پاسخی از چتباتها، همواره شکاک بمانید و اطلاعات دریافتی را زیر سؤال ببرید. این مهم است چون هوش مصنوعی تمایل دارد به «توهمها» (تولید اطلاعات نادرست با اطمینان بالا) دچار شود. در ادامه میآید که چگونه توهمها را بهحداقل برسانید و با آنها مقابله کنید:
- اطمینان از صحت ادعاهای مهم با منابع. برای پرسشهای واقعی یا مبتنی بر شواهد، از سیستمهایی استفاده کنید که منابع معتبر را ادغام میکنند (مانند ChatGPT با قابلیت «جستجوی وب»، Perplexity یا Scite). بسیاری از چتباتها اکنون حالت «پژوهش عمیق» را نیز ارائه میدهند. برای وظایف پژوهشی، این گزینه معمولاً بهتر است چون کمتر به دادههای داخلی مدل وابسته است و بیشتر به جستجوهای زندهٔ اینترنتی. این حالتها همچنین گامهای عبوری سیستم برای رسیدن به جواب را نشان میدهند، که فرآیند را کمتر به یک جعبهٔ سیاه تبدیل میکند و ارزیابی آن را برای شما آسانتر میسازد. روی لینکهای ارائهشده برای ادعاهای خاص کلیک کنید، ادعای دقیق را در منبع پیدا کنید و خودتان تأیید نمایید. میتوانید از دستورات خاصی هم استفاده کنید (دستورات همان راهنماییهایی هستند که به AI میدهید – دربارهٔ اینها بعداً توضیح میدهم) مانند: سه تا پنج منبع مرتبط را فهرست کنید و مستقیماً به جایی که این ادعا ظاهر میشود لینک بدهید. اگر منبع معتبری وجود نداشته باشد، بهوضوح بیان کنید. اگر مطمئن نیستید، پاسخ «نمیدانم» بدهید. حدس نزنید.
- بررسی تعصبات و نقاط کور. گاهی حتی اگر پاسخ از نظر فنی درست باشد، ممکن است محدود، کلینگر یا تعصبی بهدلیل محدودیتهای دادههای آموزشی AI باشد. برای جلوگیری از اینموضوع، عادتی بسازید که بهصورت فعال با دستورات زیر، کمبودها را کشف کنید: چه تعصبات احتمالی میتوانند این پاسخ را شکل دهند؟ یا دو تا سه دیدگاه جایگزین یا راهحل خلاقانه پیشنهاد دهید که فراتر از پاسخهای معمولی باشد.
پیشبرد خلاقیت
با دستورات پیشبینیپذیر مانند خلاصهکردن این متن یا بازنویسی پاراگراف من قناعت نکنید. تقریباً همه از چنین دستورات سنتی استفاده میکنند، که دلیل آن است که خروجیها اغلب کلی هستند. بهجای آن خلاقیت خود را تمرین کنید و چتباتها را بهعنوان یک فضای بازی برای تخیلتان در نظر بگیرید. در ادامه چند روش ملموسی که خودم با این رویکرد بهکار گرفتهام آورده شده است:
- نقشآفرینی. هنگام آزمایش یک ایده برای سخنرانی درباره هوش مصنوعی در آموزش، از چتبات پرسیدم: «این ایده را مانند یک فیلسوف باستانی که نسبت به تکنولوژی شکگرایانه است نقد کنید. سپس دوباره آن را مانند یک سرمایهگذار مخاطرهپذیر که بهدنبال پتانسیل تجاری است نقد کنید». ترکیب این دو دیدگاه مختلف به من کمک کرد استدلالم جامعتر شود.
- جستجوی تمثیلها. یک بار در تلاشم برای توضیح به زبان ساده اینکه چرا اتکا به چتبتها برای اتخاذ روشهای میانبر، یادگیری اصیل را تضعیف میکند، از چتبت خواستم: «تمثیلهایی پیشنهاد دهید که چرا استفاده از هوش مصنوعی بهعنوان میانبر مضر است». او تمثیل «تلپورتاسیون در مقابل ناوبری مبتنی بر نقشه» را پیشنهاد داد. این مفهوم بعدها به من کمک کرد ایده را بهصورت واضح و جذاب برای دانشآموزان توضیح دهم.
- جستجوی زوایای جدید. هنگام توسعه یک مفهوم از علوم شناختی عصبشناسی، از چتبت پرسیدم: «چه فرآیندهای مشابهی در فیزیک یا ریاضیات وجود دارند که میتوانند روشنکننده این ایده باشند؟» مقایسهای که ارائه داد، شباهتهای شگفتآوری نشان داد، از جمله توصیف فنیتری از این فرآیند نسبت به آنچه من در ابتدا بیان کرده بودم. این نه تنها درک من را غنیتر کرد، بلکه زبانی برای ارتباط دقیقتر این مفهوم به من داد.
قابل توجه است که بهطور کلی، مدلهای پیشرفتهتر (تا سپتامبر 2025، که شامل GPT‑5، Grok 4، Gemini 2.5 Pro، Claude Sonnet 4.5 هستند) تمایل به خلاقیت بیشتری دارند، چرا که دامنهٔ اطلاعات وسیعتری را در بر میگیرند و میتوانند فاصلههای بزرگتری بین مفاهیم پل بزنند.
پیگیری و تعادل مشارکتهای خود در مقابل هوش مصنوعی
بهراحتی میتوانید تنبلی کنید و بیش از حد ورودیهای هوش مصنوعی را بپذیرید. برای حفظ اختیار و حق مؤلف بودن بر کار خود، این تمرین پیگیری را به کار بگیرید:
- یک جدول دو ستونی بسازید – ستونی برای ورودیهای شما (ایدهها، استدلالها، طرح کلی، استدلال) و ستونی برای ورودیهای چتبات (بازنویسی، مثالها، تمثیلها، نقدها).
- به هر مشارکت از 1 تا 10 امتیاز بدهید بسته به میزان مرکزی بودن آن در شکلگیری کار. برای مثال، اگر طرح کلی اولیهتان مسیر کل کار را تعیین کرده باشد، میتوانید 9 امتیاز بدهید. اگر چتبت تمثیلی پیشنهاد کرده باشد که بهدرد بخورد، شاید 2.
- امتیازها را جمع کنید تا تعادل را ببینید. آیا اکثر کارهای فکری اصلی را خودتان انجام دادید یا چتبت وزن عمده را بر عهده گرفت؟
- اگر متوجه شوید چتبت در کارهای کلیدی امتیاز بیشتری نسبت به آنچه میخواهید میدهد، نحوهٔ درخواست (پرامپت) خود را تغییر دهید. برای مثال، آن را به ارائهٔ نکات بهجای پاسخها محدود کنید، یا فقط از آن برای وظایف حمایتی مثل اصلاح نگارشی بپرسید، در حالی که مشارکت اصلی را خودتان حفظ کنید.
طراحی دستورات مؤثر
پیش از این چند پرامپت را ذکر کردهام، اما چون اینها برای تعامل شما با هوش مصنوعی کلیدیاند، بیایید عمیقتر بررسی کنیم. سیستمهایی مانند ChatGPT، Claude، Grok یا Gemini طوری طراحی شدهاند که دوستانه و خوشایند باشند، نه برای رشد شما – مگر اینکه بهدرستی پرامپت کنید. دو استراتژی متمایز مؤثر است: درخواست رهنمودهای «دستوری» یا «غیر‑دستوری» از چتباتها. در حالت دستوری، چتبت فاصلهٔ نزدیکتری دارد و تفکر شما را بیشتر هدایت میکند، در حالی که در حالت غیردستوری، سعی میکند از هدایت بیش از حد پرهیز کند. بیایید هر دو را مرور کنیم و ببینیم چه زمانی استفاده از هر یک منطقی است.
حالت دستوری
از این حالت whenever (هر زمان) که یک «محصول» ملموس مانند پیشنویس مقاله یا ایدهٔ توسعهیافته داشته باشید استفاده کنید. بهعبارت دیگر، در اینجا از چتبات بهعنوان یک سرپرست کاری برای ارائه بازخورد، ارزیابی استدلالها یا ایدههایتان، شناسایی و نقد نقاط ضعف و غیره استفاده میکنید. از آنجا که کار من به تولید محتوای متنی فراوان نیاز دارد، گاهی از چتباتها میخواهم پیشنویسهایم را بهطور انتقادی ارزیابی کنند. پرامپت استانداردی که من استفاده میکنم تقریباً شبیه این است:
بهعنوان یک بازبین انتقادی عمل کنید. وضوح استدلال من، منطق ساختارم و توانایی قانعکنندگی شواهدم را ارزیابی کنید. نقاط ضعف یا خلاها را بیان کنید و راههایی برای بهبود جریان و انسجام پیشنهاد دهید. متن را خودتان بازنویسی نکنید. فقط بر بازخوردهای انتقادی تمرکز کنید.
حالت غیردستوری
از این حالت وقتی استفاده کنید که میخواهید تأثیر چتبت را بهحداقل برسانید – میخواهید او کمتر شبیه یک سرپرست باشد و بیشتر شبیه یک مربی که بهترینهای شما را بیرون میآورد. تفاوت کلیدی با حالت دستوری این است که شما نمیخواهید دستورهای مستقیم برای اصلاح دریافت کنید، بلکه میخواهید هوش مصنوعی بهصورت مبهم به حوزههایی اشاره کند که ممکن است نیاز به توجه شما داشته باشند. بقیه کارها، مانند شناسایی یک مشکل مشخص و رفع آن، بر عهدهٔ شماست. برای مثال، در کارهای نوشتاری خلاقانهام، غالباً از پرامپتی بهصورت زیر استفاده میکنم:
هرگز بهصورت مستقیم به من بگویید چه چیزی را اصلاح کنم و از تحمیل قوی دیدگاه خود خودداری کنید. بهجای آن، بهصورت خنثی و مبهم به حوزههایی که ممکن است نیاز به بررسی بیشتری داشته باشند اشاره کنید. برای مثال، ابهامات احتمالی، عبارات گیجکننده یا ایدههایی که میتوانند تقویت شوند را مطرح کنید. اگر مشکلی واضح میبینید، نپذیرید “استدلال X ضعیف است، باید Y اضافه کنید.” بلکه بنویسید “آیا نقاط ضعفی در استدلال X وجود دارد؟ چه نکاتی میتوانند توسط یک شکاک مورد انتقاد قرار گیرند؟” یا اگر جملات خاصی مبهم هستند، مستقیماً به آنها اشاره نکنید و بازنویسی نکنید؛ بن
دیدگاهتان را بنویسید