آیا حیوانات و هوش مصنوعی دارای خودآگاهی هستند؟ نظریه‌های جدیدی برای آزمون این موضوع ارائه دادیم

ممکن است فکر کنید زنبور عسل‌گاهی که در باغ‌تان به‌دنبال غذا می‌گردد و یک پنجره مرورگر که ChatGPT را اجرا می‌کند، هیچ ارتباطی با هم ندارند. اما پژوهش‌های علمی اخیر به‌طور جدی این امکان را بررسی می‌کنند که هر کدام یا هر دو دارای آگاهی باشند.

روش‌های متعددی برای مطالعهٔ آگاهی وجود دارد. یکی از رایج‌ترین آن‌ها، اندازه‌گیری رفتار یک حیوان – یا هوش مصنوعی (AI) – است.

اما دو مقالهٔ جدید دربارهٔ امکان آگاهی در حیوانات و هوش مصنوعی، نظریه‌های جدیدی برای آزمون این مسأله پیشنهاد می‌کنند – نظریه‌ای که میان تحریک‌گرایی و شک واکنشی سریع دربارهٔ اینکه آیا انسان‌ها تنها موجودات آگاه روی زمین هستند، تعادل برقرار می‌کند.

مناظره‌ای سرسخت

سوالات پیرامون آگاهی از دیرباز مناظره‌های سرسختی برانگیخته‌اند.

این به‌خاطر این است که موجودات آگاه ممکن است از لحاظ اخلاقی به‌گونه‌ای مهم باشند که موجودات بی‌آگاهی نیستند. گسترش حوزهٔ آگاهی به معنای گسترش افق‌های اخلاقی ماست. حتی اگر نتوانیم مطمئن شویم چیزی آگاه است، می‌توانیم برای پیشگیری، فرض کنیم که چنین است – همان‌گونه که فیلسوف جاناتان برچ آن را «اصل احتیاط برای حس‌پذیری» می‌نامد.

روند اخیر، تمایل به گسترش بوده است.

به‌عنوان مثال، در آوریل ۲۰۲۴ گروهی متشکل از ۴۰ دانشمند در کنفرانسی در نیویورک بیانیهٔ نیویورک دربارهٔ آگاهی حیوانات را پیشنهاد دادند. این بیانیه که بعداً توسط بیش از ۵۰۰ دانشمند و فیلسوف امضا شد، می‌گوید آگاهی به‌صورت واقعی در تمام مهره‌داران (از جمله خزندگان، دوزیستان و ماهی‌ها) و همچنین در بسیاری از بی‌مهرگان، از جمله سفیده‌پوست‌ها (اختاپوس و ماهی مرکب)، خرچنگ‌سانان (خرچنگ و لوبستر) و حشرات، ممکن است.

به‌موازات این، رشد شگفت‌انگیز مدل‌های زبانی بزرگ، مانند ChatGPT، این امکان جدی را مطرح کرده است که ماشین‌ها ممکن است آگاهی داشته باشند.

پنج سال پیش، آزمونی به‌نظر محکم برای تشخیص آگاهی یک موجود، این بود که آیا می‌توانید با آن مکالمه‌ای داشته باشید یا نه. فیلسوف سوزان اشنایدر پیشنهاد کرد اگر هوش مصنوعی‌ای داشته باشیم که به‌طور قانع‌کننده دربارهٔ متافیزیک آگاهی تأمل کند، احتمالاً خود آگاه است.

با این معیارها، امروز ما در میان ماشین‌های آگاه غوطه‌ور خواهیم بود. بسیاری حتی به‌حدی رسیده‌اند که اصل احتیاط را اینجا هم به کار ببرند: حوزهٔ نوظهور رفاه هوش مصنوعی به بررسی این می‌پردازد که آیا و چه زمان باید به ماشین‌ها اهمیت بدهیم.

با این حال، تمام این استدلال‌ها عمدتاً به رفتار سطحی وابسته‌اند. اما این رفتار می‌تواند فریبنده باشد. چیزی که برای آگاهی مهم است، نه آنچه انجام می‌دهید، بلکه نحوهٔ انجام آن است.

نگاهی به سازوکار هوش مصنوعی

یک مقالهٔ جدید در مجلهٔ Trends in Cognitive Sciences که یکی از ما (کلین کلین) به همراهی دیگران نوشت، با استناد به کارهای پیشین، به‌جای رفتار هوش مصنوعی، به سازوکار آن می‌نگرد.

همچنین این مقاله از سنت علوم شناختی بهره می‌گیرد تا فهرستی قابل‌قبول از نشانه‌های آگاهی را بر پایهٔ ساختار پردازش اطلاعات شناسایی کند. این به این معناست که می‌توان فهرست مفیدی از نشانه‌های آگاهی تهیه کرد بدون این‌که بر این‌که کدام یک از نظریه‌های شناختی جاری دربارهٔ آگاهی صحیح است، توافق داشته باشیم.

برخی از نشانه‌ها (مانند نیاز به حل تداخل‌های بین اهداف متقابل به‌طرز متناسب با زمینه) توسط بسیاری از نظریه‌ها به‌اشتراک گذاشته می‌شوند. اکثر نشانه‌های دیگر (مانند وجود بازخورد اطلاعاتی) فقط توسط یک نظریه ضروری هستند اما در سایر نظریه‌ها نیز نشانگر هستند.

نکتهٔ مهم این است که تمام نشانه‌های مفید، ساختاری هستند. همهٔ آن‌ها مربوط به نحوهٔ پردازش و ترکیب اطلاعات توسط مغزها و کامپیوترها است.

نتیجه‌گیری؟ هیچ سامانهٔ هوش مصنوعی موجود (از جمله ChatGPT) آگاه نیست. ظاهر آگاهی در مدل‌های زبانی بزرگ به‌گونه‌ای به‌دست نمی‌آید که به اندازهٔ کافی شبیه ما باشد تا بتوان حالت‌های آگاهانه را به آن نسبت داد.

با این وجود، در عین حال هیچ مانعی برای این‌که سامانه‌های هوش مصنوعی – شاید سامانه‌هایی با معماری‌ای کاملاً متفاوت از سامانه‌های امروز – آگاه شوند، وجود ندارد.

درس چیست؟ امکان دارد هوش مصنوعی طوری رفتار کند گویی آگاه است بدون این‌که واقعاً آگاه باشد.

سنجش خودآگاهی در حشرات

زیست‌شناسان نیز برای تشخیص آگاهی در حیوانات غیرانسانی، به سازوکارها – یعنی چگونگی عملکرد مغزها – روی می‌آورند.

در یک مقالهٔ جدید در مجلهٔ Philosophical Transactions B، ما مدلی عصبی برای آگاهی حداقل در حشرات پیشنهاد می‌کنیم. این مدل جزئیات تشریحی را کنار می‌گذارد تا بر محاسبات اصلی که توسط مغزهای ساده انجام می‌شود، تمرکز کند.

درک کلیدی ما این است که نوعی محاسبه‌ای را شناسایی کنیم که مغزهای ما انجام می‌دهند و منجر به تجربه می‌شود.

این محاسبه مشکلات کهن تاریخچهٔ تکاملی ما را حل می‌کند؛ مسائلی که از داشتن بدنی متحرک، پیچیده، با حواس متعدد و نیازهای متضاد ناشی می‌شود.

نکتهٔ مهم این است که ما خود محاسبه را شناسایی نمی‌کنیم – هنوز کاری علمی باقی مانده است. اما نشان می‌دهیم که اگر بتوانید شناسایی کنید، یک زمینهٔ برابر برای مقایسهٔ انسان‌ها، بی‌مهرگان و کامپیوترها خواهید داشت.

درس یکسان

مسئلهٔ آگاهی در حیوانات و در کامپیوترها به‌نظر می‌رسد به جهات متفاوتی کشیده می‌شود.

برای حیوانات، سؤال اغلب این است که چگونه رفتار مبهم (مانند خرچنگی که به زخم‌های خود می‌پردازد) را تفسیر کنیم تا بفهمیم آیا نشان‌دهندهٔ آگاهی است یا نه.

برای کامپیوترها، باید تصمیم بگیریم که آیا رفتار ظاهراً واضح (یک چت‌بات که با شما دربارهٔ هدف وجود بحث می‌کند) نشانگر واقعی آگاهی است یا صرفاً نقش‌آفرینی.

اما همان‌طور که حوزه‌های عصب‌شناسی و هوش مصنوعی پیشرفت می‌کنند، هر دو به همان درس می‌رسند: هنگام قضاوت دربارهٔ این‌که آیا چیزی آگاه است یا نه، نحوهٔ عملکرد آن اطلاعاتی بیشتر از آنچه انجام می‌دهد، ارائه می‌دهد.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *