کاش آنها فقط روباتیک بودند! اما در عوض، چتباتها صدایی متمایز — و خراشان — به دست آوردهاند.
در زمزمهی آرام عصر دیجیتالمان، صدای جدیدی ادبی به گوش میرسد. میتوانید این سبک خاص را در همهجا ببینید — از صفحات رمانهای پرفروش تا ستونهای روزنامههای محلی، حتی در متن منوهای سفارش غذا. با این حال، نویسنده انسان نیست، بلکه شبحی است — نجواای که از الگوریتم بافته شده و ساختاری از کد. متون تولیدشده توسط هوش مصنوعی، که روزی پژواکی دور از رویاهای علمی‑تخیلی بود، اکنون در همهجا است — بهصورت بستهبندی منظم، موقتاً مورد ستایش قرار میگیرد و بهصورت بیپایان بازیافت میشود. این فقط یک سیلاب نیست — بلکه یک جریان فراگیر است. اما صدای این نویسنده چیزی ناآرامکننده دارد. هر جمله میخواند، بله، اما صادقانه بگویم؟ کمی خستهکننده است. این متن نه بافت تجربه انسانی را میگشاید — بلکه طوری خوانده میشود که گویی توسط فردی منزوی با وای‑فای و یک فرهنگ لغت نغنچهنویس نوشته شده است. نه حسی، نه واقعی، فقط … وجود دارد. و همانطور که نوشتن توسط هوش مصنوعی فراگیرتر میشود، سؤال مهمتری برانگیخته میشود — خلاقیت، اصالت یا صرفاً انسان بودن چه معنایی میگیرند وقتی که بسیاری ترجیح میدهند به نوشتار عجیب و غریب ماشین غوطهور شوند؟
اگر از من شبیه باشید، از خواندن آن پاراگراف لذت نخواهید برد. تمام جزئیات آن حس هشداری را در من بیدار میکند: اینجا چیزی اشتباه است؛ این متن آنچه ادعا میکند نیست. این یکی از آنها است. کلمات کاملاً عادی، مانند «تَپِستری»، که بیش از ۵۰۰ سال بهسادگی نوعی فرش عمودی را توصیف میکرد، ناگهان مرا تحت فشار میگذارند. هر جملهای که از الگوی «نه X، بلکه Y» پیروی کند، من را به نقطهای میرساند که به عصبانیترین حد میرساند، حتی اگر این ساختار کاملاً معمولی در آثار ادبی بسیار محترمی همچون کتاب مقدس و شکسپیر هم ظاهر شود. اما این نکات کوچک زبانی که قبلاً معنای خاصی داشتند، اکنون دیگر همان معنا را ندارند. همه اینها الآن نشانههای واضحی هستند که نشان میدهند آنچه میخوانید توسط هوش مصنوعی تولید شده است.
زمانی که نویسندگان فراوان و سبکهای متفاوتی وجود داشتند. اکنون، بهتدریج، یک نویسنده ناشناس تقریباً تمام چیزها را مینویسد. گمان میشود که این نویسنده تقریباً تمام مقالات دانشجویان مقطع کارشناسی در تمام دانشگاههای جهان را مینویسد و دلیلی وجود ندارد که بگویم شاخههای معتبرتر نوشتار از این پدیده مصونند. سال گذشته، یک نظرسنجی توسط جامعهی نویسندگان بریتانیا نشان داد که ۲۰ درصد از نویسندگان داستانی و ۲۵ درصد از نویسندگان علمی‑غیر‑داستانی اجازه میدادند هوش مصنوعی تولیدی بخشی از کارشان را انجام دهد. مقالههای پر از مطالب عجیب و نادرست که بهنظر میرسید توسط هوش مصنوعی تولید شدهاند، در Business Insider، Wired و The Chicago Sun‑Times کشف شدهاند، اما احتمالاً صدها، اگر نه هزاران مقاله دیگر نیز بهطور ناشناخته باقی ماندهاند.
بهزودی، تقریباً تمام نوشتار ممکن است نوشتار هوش مصنوعی باشد. در شبکههای اجتماعی، این امر قبلاً رخ داده است. اینستاگرام یک هوش مصنوعی یکپارچه در سیستم نظرات خود پیادهسازی کرده است: بهجای گذاشتن یادداشت عجیبخودتان بر روی سلفی یک غریبه، به هوش مصنوعی متا اجازه میدهید افکار شما را به زبان خود ترجمه کند. این میتواند «خندهدار»، «حمایتی»، «غیررسمی»، «غیرمعقول» یا «اموجی» باشد. در حالت «غیرمعقول»، بهجای گفتن «خوب بهنظر میرسی»، میتوانم بگویم «آنقدر تیز هستی که من خودم را بر روی طراوت تو خراشیدم». تقریباً تمام سرویسهای ایمیل بزرگ اکنون خدمات مشابهی ارائه میدهند. پیام پراکندهتان میتواند بهسرعت به زبان روان هوش مصنوعی ترجمه شود.

اگر تصمیم بگیریم تمام ارتباطات را به نويسندهی همهجانبه (Omniwriter) بسپاریم، نوع نویسنده مهم میشود. به طرز عجیبی، هوش مصنوعی به نظر نمیرسد این را بداند. اگر از چتجیپیتی بپرسید سبک نوشتاری خودش چگونه است، بهظاهر با تواضع کاذب میگوید نوشتارش زیبا و دقیق است اما بهگونهای خالی است: بیش از حد تمیز، بیش از حد کارآمد، بیش از حد خنثی، بیش از حد کامل، بدون هیچیک از نقصهای ظریف که نوشتار انسانی را جالب میکند. در واقع، این اصلاً درست نیست. نوشتار هوش مصنوعی با مجموعهای از ویژگیهای بلاغی بهطرزی عجیب و غریب مشخص میشود که آن را بلافاصله برای هر کسی که تا به حال با آن مواجه شده، متمایز میسازد. این اصلاً صاف یا خنثی نیست — بلکه عجیب است.
دیدگاهتان را بنویسید