استراتژی بازاریابی هوش مصنوعی ضد هوش مصنوعی

اعتبار: داویهر لوریدو

شرکت هوش مصنوعی Anthropic به تازگی یک فروشگاه موقت در West Village راه‌اندازی کرد که آن را «منطقه صفر لغزش» نام‌گذاری کرد. برای بازدیدکنندگان کلاه‌های بیس‌بال با کلمه «تفکر»، قهوه و نسخه‌های چاپی یک مقاله تقریباً ۱۵٬۰۰۰ واژه‌ای از مدیرعامل شرکت با عنوان «ماشین‌های مهربان و عاشقانه» در دسترس بود. استفاده از تلفن همراه و لپ‌تاپ توصیه نمی‌شد؛ اگرچه برای ورود از شما خواسته شد نشان دهید برنامه Claude، مدل زبانی بزرگ Anthropic را دانلود کرده‌اید. در عوض، هدف این بود که انسان‌ها با یکدیگر وقت بگذرانند.

عمل بازاریابی Anthropic واضح‌ترین نمونه‌ای است که تا به امروز می‌توان از «استراتژی ضد‑هوش مصنوعی» که شرکت‌های هوش مصنوعی اخیراً اتخاذ کرده‌اند، یافت — اصطلاحی که من برای توصیف آن به کار می‌برم — و نشان‌دهندهٔ تلاش برای مواجهه با نگرش منفی عمومی نسبت به این فناوری است. بر اساس نظرسنجی مرکز پژوهشی Pew که بهار امسال برگزار شد، تنها ۱۷ درصد از بزرگسالان آمریکایی معتقدند تأثیر هوش مصنوعی بر کشور در دو دههٔ آینده مثبت خواهد بود؛ کمتر از یک‌چهارم باور دارند که هوش مصنوعی به‌طور مستقیم برای خودشان سودمند خواهد شد. به‌نظر می‌رسد شرکت‌های هوش مصنوعی این شکاکیت را به‌صورت ضمنی پذیرفته‌اند و در حال تغییر نحوۀ ارائهٔ خود هستند. برخی از شرکت‌های پیشرو که مستقیماً به مصرف‌کنندگان خدمت می‌دهند، محصولات اصلی خود را به‌عنوان محرک‌های خلاقیتی که ذاتاً انسانی و قدردان دنیای آنالوگ هستند، معرفی می‌کنند — حتی اگر این ویژگی‌ها با ماهیت و عملکرد هوش مصنوعی در تضاد آشکار باشند.

هوش مصنوعی از انسان دور است. همان‌طور که شاعر کریستین ویمن می‌پرسد: «هوش مصنوعی چه چیزی جز تجمیع این ایده نیست که مغز یک ماشین است؟» با این‌حال، تلاشی که برای بازتعریف عوامل هوش مصنوعی نظیر Claude و ChatGPT شرکت OpenAI به‌عنوان ابزارهای ارتباطی و اصیل صورت می‌گیرد، ممکن است تعیین‌کننده این باشد که آیا برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌های هوش مصنوعی قادر به ادامهٔ پیشرفت‌های عمده در میان مصرف‌کنندگان محتاط هستند یا نه. اگر این تاکتیک مؤثر باشد، شاید نشان دهد که عموم مردم — یا حداقل بخش عمده‌ای از ۵۲٪ آمریکایی که به‌طور فعال از مدل‌های زبانی بزرگ هوش مصنوعی استفاده می‌کنند — در برابر دوگانگی فکری (دوبل‌ثینک) حساس هستند. پس در پایان، چطور می‌توان گفت یک ماشین انسان است؟ چطور می‌توان دیجیتال را آنالوگ نامید؟ و چطور می‌توان فضایی بدون دستگاه را نمایانگر یک شرکت هوش مصنوعی کرد؟

Anthropic Claude را به‌عنوان «شریک فکری» معرفی می‌کند — یعنی تکمیل‌کننده خلاقیت و نه جایگزین آن. OpenAI نیز مسیر مشابهی را اتخاذ کرده است. تبلیغات این شرکت دیگر ادعا نمی‌کند که ChatGPT عمدتاً یک فناوری پیشرو و تاریخی است؛ در عوض، آن را به‌عنوان ابزاری برای زیبایی‌سازیکن ساکت و آنالوگ می‌پندارد که به‌نظر ارتباط کمی با هوش مصنوعی دارد. شرکت‌های کوچک‌تر هوش مصنوعی نیز این مسیر را دنبال کرده و محصولات خود را بر پایهٔ ادعای «امکان‌پذیری‌های انسانی» می‌سازند.

OpenAI جدیدترین تبلیغات تلویزیونی خود را بر روی فیلم گرم ۳۵ میلی‌متری ضبط کرد. در یکی از تبلیغات ۳۰ ثانیه‌ای که حول یک سفر جاده‌ای می‌چرخد، خواهر و برادر در میان مناظر بهشتی آمریکا می‌خندند و شوخی می‌کنند. حدود نیمی از زمان، یک درخواست هوش مصنوعی بر صفحه ظاهر می‌شود: «به من کمک کن یک سفر با خواهرم در تعطیلات برنامه‌ریزی کنم». همان‌طور که آن‌ها حرکت می‌کنند، پاسخی که به‌نظر می‌رسد از ChatGPT است، آغاز به اسکرول در صفحه می‌کند: «متوجه شدم — یک سفر جاده‌ای به کوه‌های بلو ریدج ترکیبی عالی از مناظر خیره‌کننده، ماجراجویی‌های خودجوش و خوراکی‌های خوشمزه است». آهنگی از نیل دیاموند پخش می‌شود. اسکرول با این سؤال به پایان می‌رسد: «می‌خواهی برای سفر، یک فهرست موسیقی (پلی‌لیست) برای تو آماده کنم؟»

در این تبلیغات هیچ‌کس را نمی‌بینیم که خمیده بر پشت تلفن یا لپ‌تاپ باشد یا حتی در حال تعامل با ChatGPT باشد. برای شرکت‌ها عادی نیست که محصولی را بدون نشان دادن آن در تبلیغات بفروشند. اگرچه استثناهایی وجود دارد؛ اما خودروها، تلفن‌ها، هتل‌ها، مشروبات الکلی، آب‌نبات‌ها، لباس‌ها، لوازم خانگی — تقریباً تمام این کالاها در تبلیغاتی که برای فروششان ساخته شده‌اند، دیده می‌شوند. حتی در تبلیغات مفهومی که هدفشان تحریک احساس یا تجربه‌ای خاص است، محصولی در جایی ظاهر می‌شود: یک خواننده با بطری کولا، پدری که با لمس کارت مسترکارد تجربه‌ای «بی‌قیمت» فراهم می‌کند، یا ورزشکاری که در کفش‌های نایکی می‌دود.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *