VGK و Southwest Gas بیش از ۵۰۰۰ کتاب را برای مدارس در دره لاسوگاس پاکسازی میکنند
توسط وگاس گلدن نایتس
در روز شنبه، ۱۵ نوامبر، اعضای سازمان وگاس گلدن نایتس با بنیاد Southwest Gas برای پاکسازی و تعمیر کتابها جهت کودکان و مدارس در جوامع کمبرخوردار همکاری کردند. این تلاش بخشی از برنامه Building Lives Up Everywhere (BLUE) بود؛ که یک ابتکار داوطلبانه کارکنان Southwest Gas است و در آن پرسنل زمان خود را به ایجاد تأثیر مثبت در جامعه لاسوگاس اختصاص میدهند.
پخشکننده گلدن نایتس، دارن میلار و اعضای بازیگری VGK شامل چانس و Vegas Vivas برای بازسازی و پاکسازی بیش از ۵۰۰۰ کتاب در برنامه Spread the Word Nevada برای مدارس کمبرخوردار در سراسر دره لاسوگاس همکاری کردند. میلار، چانس و دیگر اعضای سازمان VGK، به همراه بیش از ۱۰۰ داوطلب، صبح را با جعبهبندی و مرتبسازی بیش از ۳۷۰۰ کتاب به پایان رساندند.
با کمک سازمان VGK و بنیاد Southwest Gas، دانشآموزان در سراسر دره به کتابهای تمیز، ایمن و باکیفیت دسترسی خواهند داشت تا به آموزش خود کمک کنند. هر ماه، کتابهای تازه تمیز و زیبا شده به مدارس کمدرآمد لاسوگاس ارسال میشوند تا مسیر یادگیری دانشآموزان گسترش یابد. داوطلبان جلد کتابها را تمیز کردند، پارگی یا شکاف صفحات را تعمیر کردند و برچسبها را حذف کردند تا اطمینان حاصل شود کتابها در بهترین وضعیت برای دانشآموزان قرار دارند.
این اولین باری نیست که گلدن نایتس و Southwest برای داشتن تأثیر مثبت بر کودکان در دره لاسوگاس همکاری میکنند. در ماه فوریه، وگاس گلدن نایتس و Southwest Gas با هم همکاری کردند تا تختخواری ساخته و به کودکان نیازمند در جامعه لاسوگاس اهداء کنند تا مکانهای امنی برای خواب داشته باشند. پیش از آن، در آوریل ۲۰۲۴، گلدن نایتس و Southwest Gas پارک شهر خواهران آنسان را احیا کردند؛ با کاشت بیش از ۲۵ درخت و پاکسازی بیش از ۴۴۰ پوند زباله از این پارک.
همکاریهای بیپایان و پیوندهای ستارهای هزینهای بهدنبال داشتهاند؛ باعث میشود برندهای لوکس بیش از حد در معرض نمایش باشند و بهصورت یکدست و قابل تعویض بهنظر برسند. آیا صنعت نیاز دارد تا ماشین بازاریابی خود را بازتنظیم کند؟
یک سیل از کمپینهای بهسرستاره، همکاریها و لحظات پرآوازه بازاریابی باعث کاهش بازدهی شده است؛ زیرا مصرفکنندگان در تشخیص یک برند از دیگری مشکل دارند. (کلاژ BoF)
نوشته
Haley Crawford,
Diana Pearl
نکات کلیدی
با پیگیری دیده شدن مداوم از طریق پیوندهای ستارهای و لحظات فرهنگی، برندهای لوکس حس فراوانی و خستگی را بهوجود آوردهاند، نه جهانهای متمایز یا آرزوبرانگیز.
برندهای موفق بر خودآگاهی و وضوح خلاقانه تمرکز میکنند و کمپینهایی میسازند که هویت اصلی و طنین عاطفی خود را بازتاب میدهند، نه صرفاً برای دنبال کردن ویروسی شدن.
همزمان با پیشرفت معیارهای بازاریابی فراتر از دیده شدن، موفقیت بهتدریج وابسته به این است که داستانسرایی برند چقدر با ارزشها و درک مصرفکنندگان همراستا باشد، نه فقط به میزان توجهی که جذب میکند.
زمانی که جیمی چُو کمپین پاییز ۲۰۲۵ خود را با حضور سیدنی سوئینی رونمایی کرد، برخی از کاربران شبکههای اجتماعی انتخاب این ستاره را سرزنش کردند؛ چرا که پس از تبلیغ جنجالی «جینز خوب» آمریکن ایگل که این بازیگر در آن حضور داشت، این تصمیم بهنظرشان نامناسب میآمد. اما این مسأله مسألهای گستردهتر در صنعت لوکس را نشان داد: شیوع یکسانی.
کمپین جیمی چُو که در آن سوئینی بهعنوان «کاراکترهای» مختلف برای نشان دادن لوازم جانبی گوناگونش ظاهر شد، دومین بار بود که برند این بازیگر را تحت نور قرار داد (اولین بار در تابستان ۲۰۲۴). این کمپین همچنین یکی از بسیاری از کمپینهای با حضور این ستاره بود که چهرهی برندهای مختلفی همچون خطوط زیبایی Laneice و Dr. Squatch بوده است. و در حالی که تنوع خط کفشهای جیمی چُو را نشان میداد، کمپین عمدتاً فاقد زاویهٔ روایتی بود که آن را از دیگر کمپینهای لوکس متمایز میکرد.
چند ماه پیش، Givenchy کمپین پاییزی خود را که اولین بار تحت رهبری خالق جدید سارا برتون بود، با حضور مدل کایا گربر که همانند سوئینی در تعداد بیشماری از کمپینهای برندها از مانگو تا DKNY دیده شده است، به نمایش گذاشت. این آگهیها قصد داشتند رابطهٔ خلاقانهٔ زنان در محیط کار را نشان دهند و لحظاتی بهنظر صادقانه بین گربر و کارگردان کمپین، هالینا راین، با دستنامه در دست، به تصویر بکشند.
این مثال نشانگر مشکلی بزرگتر در صنعت است. کتاب راهنمای بازاریابی لوکس — ترکیبی از همکاریهای پرزرق و برق و کمپینهای بهسرستاره، نمایشهای صحنهپذیر برجسته با حضور اینفلوئنسرهای بهروز و همسویی با داراییهای فرهنگی داغ، چه «Wicked» باشد و چه US Open — بازدهی کاهشی بهبار میآورد.
برای بسیاری از برندها، بازاریابی به یک بازی بیپایان برای کسب برتری در جذب توجه مصرفکننده تبدیل شده است، بهقیمتی از خلاقیت و روایتسرایی جذاب. در نتیجه، خریداران که گزینههای بیپایانی برای سرگرمی دارند، یاد گرفتهاند برندها را نادیده بگیرند.
«ما در عصر شلوغی محتوا زندگی میکنیم»، گفت هالی سوپرانو، مشاور ارشد بازاریابی اینفلوئنسر برای پلتفرم خلاقیتنقشساز Traackr. راهحل این است که «روی روایتهای کمتر ولی استراتژیک تمرکز کنیم تا واقعاً مخاطب بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و احساسی را تجربه کند»، او افزود.
مضروب توسط لوکس
در میانهٔ رکود لوکس، در حالی که نگرش مصرفکنندگان آمریکا در نوامبر به پایینترین سطح تاریخ خود نزدیک میشد، بازاریابان برای بقا به دنبال جلب توجه شدند.
اما این استراتژی برای بسیاری از برندها نتیجه معکوس داشته و احساس میکند که لوکس دیگر ارزش هزینه را ندارد. جریان بیپایانی از کپسولها، مجموعهها و همکاریها — که همگی از طریق نمایشهای بیشمار، فرش سرخ و فعالسازیها بازاریابی میشوند — برای مصرفکنندگان بهمانند یک مهآلودی تبدیل شده است؛ آنها به سختی میتوانند پیگیری کنند که چه کسی محتوای مشاهدهشده را منتشر میکند یا چه چیزی یک برند را از دیگری متمایز میکند.
یا همانطور که رئیس ساعتها و جواهرات شانل، فریدریک گرانژیه، در مصاحبهای برای روزنامهٔ سوئیسی Le Temps گفت: «مصرفکنندگان از ضربهخوردن توسط لوکس خسته شدهاند.»
بهجای رقابت برای ویروسی شدن در کوتاهمدت، برندهایی که در این محیط اشباعشده برجسته میشوند، بر آنچه آنها را متمایز میکند تمرکز میکنند — بهعبارت دیگر، روی آنچه در مقابل آنها قرار دارد.
«تا حدودی باید سادهسازی کنید»، گفت میلتون پدرزا، بنیانگذار و مدیرعامل مشاورهگر Luxury Institute.
بهعنوان مثال، کمپین اکتبر Moncler که با حضور رابرت دینِرو و آل پچینو اجرا شد، بر ارزش اصلی برند — گرما — تکیه کرد و این را به دوستی چنددههای بین این دو بازیگر پیوند داد. با تمرکز بر احساس، برند بر اساس پلتفرم عملکرد برند Launchmetrics، جایگاه برتر رسانههای مالکدار خود در سال را به دست آورد.
داستانسرایی خودآگاه
در کمپین سپتامبر برای احیای کیف پدینگتون Chloé که اوج شهرت خود را در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ داشت، برند کاندل جنر را به کار گرفت — قدمگام در مسیر بسیاری از برندهای دیگر از پرادا تا Alo Yoga.
با وجود حضور گستردهاش، این کمپین بهطور فوقالعادهای از سوی مخاطبان پذیرش شد و به موج دوم محبوبیت کیف طراحیشده توسط فیبی فیلو کمک کرد. نکتهٔ مخفی؟ جنر در کنار سلبریتیهای دیگری که در دنیای مد به همان اندازه شناختهشده نیستند، از جمله ایمی لُو وود (از سریال «لاله سفید») و خواننده آنا (از گروه کیپاپ Meovv) حضور یافت. در این تبلیغات، آنها بهعنوان پاریسیهای جذاب نقشآفرینی کردند و کیفهای پدینگتون خود را بهسبک کلاسیک Chloé در شهر به نمایش میگذاشتند.
این کمپین همچنین مؤثر بود چون فقط نیازی به استخدام این‑دخترها بهعنوان بخشی از یک کمپین کلیشهای نداشت؛ وضعیت «دخترهای شهر» آنها بهخودی مرکز DNA کیف است. در واقع، دو دهه پیش، Chloé بههمینصورت از این‑دخترهای آن زمان همچون لینزی لوهن و میگان فاکس استفاده کرد تا به کیف اعتبار بدهد.
چهرههای مشهور همچنان جزئی مهم از کمپینهای موفق هستند، اما نیازی نیست که کل پازل را تشکیل دهند.
در کمپین بهاری خود به نام «صنعت زبان ماست»، Bottega Veneta به صنایعدستی که در بافتن چرم «intrecciato» به کار میرود، پرداخته است. این تبلیغات اگرچه شامل نامهای شناختهشدهای نظیر جولیان مور، تایلر، The Creator و زدی اسمت بود، اما تمرکز بر داستانهای آنان دربارهٔ چگونگی استفاده از دستهای خود در هنر خودشان بود.
این کمپین همچنین بهطور خاصی با Bottega Veneta هماهنگ بود. تحت رهبری خلاق ماتیو بلیزی و ادامهدار توسط لوزی تروتر، صنایعدستی بهعنوان عنصر مرکزی جذابیت برند شناخته میشود؛ بهخصوص که با گسترش تجاریسازی لوکس، این مهارت بهصورت فزایندهای نادر و تازه بهنظر میرسد.
«مصرفکنندگان میخواهند برند آنها را متقاعد کند که برندینگ، فلسفه، ارزشها و زیباییشناسی آن با خودشان همراستا باشد»، گفت هانوشکا تونی، مدیرعامل پلتفرم فروش مجدد لوکس Sellier.
این استراتژی میتواند برای برندهای مبتنی بر روند (و همچنین سازندهٔ روند) نیز مؤثر باشد. Miu Miu با روایت داستانهایی که ریشه در جشن زنانگی دارد، به مدت سالها بهدستآوردهای خوبی دست یافته است؛ چه از طریق فروش مینیتاکهای زنانهٔ جسورانه و دامنهحالات، چه از طریق مجموعهٔ رویدادهای «کلوپ ادبی» که در آن زنان به آثار نویسندگان زن میپردازند. برای رونمایی ماه آگوست عطر جدید خود، Miutine، این برند عطر را به همراه میکروفنهای مینیاتوری و مجموعهای از سؤالها برای پاسخ در دوربین به خالقان ارسال کرد؛ به این ترتیب به هواداران ابزارهایی داد تا بازاریابی بدون اسکریپت بسازند که بار دیگر بر تجربهٔ زنانگی متمرکز باشد.
هوشمندانهترین بازاریابان فرصتی برای تحول میبینند. رابرت بورک، مشاور لوکس، گفت که در حالی که این صنعت بدون شک در نقطهٔ تحول قرار دارد، احتمالاً برندها را مجبور میکند تا خلاقتر شوند و فراتر از سر و صدا به دنبال راههایی برای ایجاد نقاط تماس خاص و بهیادماندنی باشند که از طریق آنها مشتریان میتوانند لحظهای واقعی از ارتباط با دنیای برند را احساس کنند.
«فرمول قدیمی که تا این حد مؤثر بوده و بسیار پیشبینیپذیر بود، دیگر کاربردی نیست»، گفت بورک. «این فرصت بزرگی است. گاهی این بازنشانیهای سخت برای همه مفیدند.»
فریبخورده توسط معیارها
پرهیز از دنبال کردن ویروسی شدن همچنین نیازمند بازنگری در چگونگی ارزیابی موفقیت بازاریابی توسط برندهاست.
یکی از معیارهای استاندارد بازاریابی در صنعت مد، ارزش رسانههای بهدستآمده (Earned Media Value) است که میزان دیده شدن یا ویروسی شدن یک لحظه بازاریابی را محاسبه میکند. اما در حالی که این معیار معیار کلی برای تعداد نگاهها به یک آگهی فراهم میکند، موفق به انتقال ادراک مصرفکننده نمیشود.
بهطور عمده، این معیارها اطلاعات کمی دربارهٔ این که آیا محتوا منعکسکنندهٔ آنچه خالقش میخواهد بگوید، میدهد؛ بهجای آن، بر دیده شدن اولویت میدهند.
چندین پلتفرم در حال اصلاح معیارهای خود برای ارائهٔ تصویر کاملتری هستند. Launchmetrics در ماه اوت بهروزرسانیای برای نمرهٔ ارزش تأثیر رسانهای خود اعمال کرد و با استفاده از هوش مصنوعی، گفتگوها و محتوای آنلاین را گردآوری کرده و میزان همسویی لحظات بازاریابی با ادراک مشتری از هویت برند را اندازهگیری میکند، به گفتهٔ آلیسون برینج، مدیر بازاریابی Launchmetrics.
ابزار تحلیل هوش مصنوعی BoF به نام Insights Brand Pulse، گفتگوهای پیرامون لحظات مختلف بازاریابی را تجزیه و تحلیل میکند. Traackr نیز با نمرهٔ «سرزندگی برند» (Brand Vitality Score) میزان همسویی محتوا با هویت برند را ارزیابی مینماید.
البته، هیچ معیاری بهتنهایی نمیتواند بهطور کامل نشان دهد که یک کمپین چگونه عمل میکند و نمیتوان آن را «بهصورت جداگانه» بررسی کرد، گفت الکس روتز، مدیر تحقیق و بینش در CreatorIQ.
GEO درباره حقهها نیست؛ دربارهٔ این است که آیا رهبران سئو میتوانند قبل از دیگران، انتولوژی و ثبات را در سراسر سازمان به پیش ببرند.
هر چند سال یکبار، سئو یک اختصار جدید و درخشان میگیرد؛ جستجوی صوتی، AMP، E‑A‑T. هر کدام وعدهٔ بازنویسی قوانین را میدادند و در نهایت به همان گورستان سازمانی از آزمایشها و نقشهراههای نیمهتمام میرسیدند.
من میدانم، چون خودم در این مسیر قدم گذاشتم. به مدت یک سال و نیم، خود را در نشانهگذاری اسکیما غرق کردم—ساخت گرافهای دانش در سطح صفحه، ارتباط موجودیتها، نقشهبرداری روابط تا آنکه کل سایتها شبیه وبهای معنایی شوند. این کار دقیق، زیبا و حتی به نوعی جذاب بود. اما هیچ نتیجهای نداد. نه به این دلیل که کار فنی بیاهمیت است—سئو ذاتاً فنی است. مسأله در سازمان این است که گوگل جعبهٔ سیاهی است. حتی اگر ماهها زمان را به دادههای ساختار یافته اختصاص دهید، شواهدی از تأثیر آن نخواهید یافت. و وقتی تلاش فنی به نتایجی که کسبوکار میتواند تشخیص دهد، منجر نشود، رهبری بدون ما پیش میرود.
این همان فاصله است: رهبران سئو باید به استراتژیهای کلان اولویت دهند و همراستا شوند، نه فقط به اجرای فنی.
GEO محدودیتهای سئو را فاش میکند
امروزه صنعت همانطور که به بهینهسازی موتورهای تولیدی (GEO) میچرخد، انرژی مشابهی به کار میگیرد. استفاده از اسکیماهای صحیح. بازفرمتکردن محتوا به قطعههای کوچک. بهینهسازی برای استنادات در نمای کلی هوش مصنوعی. برخی حتی انتشار «سؤالات متناسب با LLM» یا بازنویسی محتوا برای شبیهسازی خروجیهای تولیدی را پیشنهاد میکنند. این همان کتاب بازی است که در زمان نمایشهای برجسته، جستجوی صوتی و AMP ظاهر شد: سریع عمل کنید، مشاوره را بستهبندی کنید، توهم کنترل را بفروشید.
اما واقعیت این است: این تاکتیکها در مقیاس سازمانی قابلاندام نیستند. آنها در صدها بازار، هزاران صفحه یا گسترش بینظم محتوای محصولات جهانی پابرجا نمیمانند. همچنین نمیتوانند مدیران ارشد را قانع کنند. هیچ CMOای به اینکه محتوای شما در یک نمای کلی هوش مصنوعی استناد شده، زمانی که تقاضای برند در حال کاهش است، اهمیتی نمیدهد. و هیچ CEOای به سئو ارزش نمیبیند فقط به این دلیل که محتوای شما را به قطعههای معنایی بازفرمت کردهاید. آنچه برایشان مهم است این است که آیا بازاریابی در حال ساختن بلوغ و پوشش خط لوله است و آیا عملکرد شما بهطور مشهود به آن کمک میکند یا نه.
موتورهای تولیدی تنها تعداد کلیکها را کاهش نمیدهند—آنها فرآیند کشف چندتماسی که قبلاً در دهها وبسایت رخ میداد را به یک پاسخ واحد فشرده میکنند. این برای سازمانها خبر بدی است: زمینهای که شما کنترل میکنید از بین میرود، فرصتهای کمتری برای تأثیرگذاری بر ادراک دارید و برند شما در یک پاسخ که مالکیت آن را ندارید، برای نمایان شدن میجنگد.
قیف یک افسانه است
سالها بازاریابان B2B خود را با مراحل منظم مانند TOFU، MOFU، BOFU دلگرم کردهاند، انگار خریداران بهصورت پیشبینیپذیر از آگاهی به ملاحظه و سپس تصمیم پیش میروند. این به تیمها چیزی برای سنجش، برچسبگذاری محتوا و گزارش به بالا میداد. اما این همیشه یک داستان خیالی بود—یک روایت راحت برای احساس کنترل.
در واقع، انسانها بهصورت مرحلهای خرید نمیکنند. آنها وقتی آماده میشوند، از هر محتوایی که احساس فهم شود خرید میکنند. گاهی این یک مطلب رهبری فکری است، گاهی یک مطالعه موردی، گاهی یک نظر پراکنده در لینکدین. بیش از ۹۵٪ زمان، بیشتر مخاطبان شما در خارج از بازار هستند و وقتی به ۵٪ آماده میرسند، بهصورت مودبانه از قیف شما عبور نمیکنند؛ آنها به دنبال کسی میگردند که قبلاً ذهنحریف مربوط به مشکلی که میخواهند حل کنند را در اختیار دارد.
اکتشاف اکنون با LLMها آغاز میشود
به همین دلیل GEO مهم است. موتورهای تولیدی در حال تبدیل شدن به نخستین نقطه تماس در فرایند اکتشاف هستند، بهطوری که نحوهطرحکردن مشکلات و راهحلها را خیلی پیش از این که خریدار بهصورت واقعی به وبسایت شما بازدارد، شکل میدهند. خریداران در بازار همچنان برای اعتبارسنجی فروشندگان یا مقایسه جزئیات به گوگل وابستهاند، اما در آن زمان فهرست کوتاه معمولاً قبلاً تهیه شده است. اگر برند شما زودهنگام در LLMها بهصورت مستمر نمایان نشود، ممکن است هرگز به آخرین نقطه تماس نرسید. این یک مشکل اندازهگیری نیست؛ این یک مشکل برند است.
استراتژی GEO که نیاز دارید
پس رهبران سئوی سازمانی باید دقیقاً چه کاری انجام دهند؟ با اولویتبندی سه مورد در استراتژی GEO میتوانید کنترل را به دست بگیرید:
حاکمیت را بهدرستی تنظیم کنید
اول، حاکمیت را ارزیابی کنید، نه رتبهبندیها:
کجا نامهای محصول در مناطق مختلف ناسازگار است؟
کجا موجودیتها بدون ارتباط هستند یا حتی بدتر، با یکدیگر رقابت میکنند؟
کجا برند نتوانسته است مشکل اصلی خود را بهطور واضح بیان کند تا یک LLM بتواند آن را به یک پاسخ منسجم تبدیل کند؟
اگر پاسخ این سؤالات را ندارید، استراتژی GEO ندارید.
بر معیارهای مهم تمرکز کنید
دوم، آنچه را میسنجید تغییر دهید:
گزارشگیری از کلیکها و نمایشها را متوقف کنید.
گزارشگیری از نشانههای تقاضا، پوشش حسابهای دربازار و سهم ذهن نسبت به مشکلات اصلی که شرکت شما حل میکند، را آغاز کنید.
GEO را در قالب بلوغ خط لوله و قدرت برند، نه دیده شدن در نتایج جستجو، بیان کنید.
برخی رهبران فکر میکنند راهحل تقویت محتواست—نشر بیشتر، استخدام ویراستاران و دنبالکردن سیگنالهای اعتبار در چشمهای گوگل و LLMها. این حس درست نیست، اما ناقص است.
تنها محتوا شما را نجات نخواهد داد اگر دانش سازمانی شما تکهتکه، ناسازگار یا برای سیستمهای تولیدی نامرئی باشد.
شناخت از انتشار حجم زیاد بهدست نمیآید. این از این ناشی میشود که آیا دانش سازمان شما بهگونهای ساختار یافته است که یک LLM بتواند با اطمینان آن را بازیابی و استفاده مجدد کند یا نه. این یک چالش تحریری نیست؛ این یک چالش حاکمیتی است.
معمار دانش شوید
سوم، به نقش معمار دانش قدم بگذارید. این برای بسیاری از رهبران سئو که حرفهٔ خود را بر پایهٔ کلمات کلیدی، رتبهبندیها و تولید محتوا ساختهاند، ناخوشایند است—سئو را بهعنوان ماشینی برای انتشار با معیارهای بازدید صفحه میدانند. نشانهگذاری اسکیما بهطور پیشین محدودیتهای این رویکرد را نشان داد: گرافهای دانش در سطح صفحه هرگز کافی نبودند.
معمار دانش بودن بهمعنی تزریق JSON‑LD به قالبها نیست. بلکه بهمعنی هدایت سازمان شما به سمت انتولوژی مشترک است—سیستمی از موجودیتها، روابط و استانداردها که دانش شرکت را سازگار، متصل و قابل بازیابی میساز
د. شاید بهصورت مستقیم مالک این انتولوژی نباشید، اما معمولاً تنها رهبری هستید که میداند وب چگونه کار میکند، LLMها چه زمینهای نیاز دارند و دادههای نامنظم چگونه برای دیدهشدن مانع میشوند.
نقش شما این است که سازمان را به سمت نظم سوق دهید، نه بهدلیل کسب استنادات، بلکه به این دلیل که دانش شرکت را بهقدر کافی ملموس میکند تا سیستمهای تولیدی به آن اعتماد کرده و دوباره استفاده کنند. اگر شما به این نقش نپردازید، دیگر کسی این کار را خواهد کرد. و وقتی این کار انجام شد، دیگر «سئو» نام نخواهد گرفت.
کل تیم خود را در مسیر همراه کنید
در نهایت، از بالا تا پایین آموزش دهید:
تیم شما باید بفهمد که «تقسیمبندی» محتوا یا دنبالکردن استنادات یک کار پرمشغله است، نه استراتژی.
مدیران اجرایی شما باید درک کنند که GEO تنها یک روند گذرا نیست، بلکه تغییری ساختاری در نحوهٔ دریافت تقاضا و ساخت خط لوله است.
اگر این نکات را بههم پیوندید، سئو را در بالاترین سطح مرتبط نگه میدارید. اگر نه، خطر تبدیل شدن به یک عملکرد اجرایی که رهبری بهندرد آن میپردازد، وجود دارد.
GEO یک آزمون فشار است
GEO یک گلولهٔ نقرهای نیست و آیندهٔ سئو را نمایندگی نمیکند. این یک آزمون فشار است—آزمونی که نشان میدهد آیا رهبران آمادهٔ پیشرفت فراتر از کلمات کلیدی و کارخانههای محتوا به سمت چیزی بزرگتر هستند یا نه.
GEO همچنین یک فرصت است. اگر سئو را همچنان بهعنوان یک فروشگاه ترافیک نگاه کنید، تأثیر شما با هر پرسش تولیدی کمتر خواهد شد. به نقش معمار برای ساختار، ارتباط و نمایان شدن دانش شرکت در سیستمهایی که حالا مدیران اجرایی به آنها وابستهاند، قدم بگذارید و مرتبطبودن خود را افزایش دهید.
حقیقت ناخوشایند این است: سئو بهدلیل گوگل یا LLMها از بین نمیرود. اما رهبری سئو در صورتی که رهبران آن نتوانند تکامل یابند، بیاهمیت خواهد شد. و وقتی این رخ دهد، سئو نامی جدید نخواهد گرفت؛ تنها جایگزین میشود.
پژوهشگران در Graphika میگویند کارزارهای تبلیغاتی آنلاین، اینترنت را با محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی که کیفیت پایینی دارد، پر کردهاند.
براساس گزارش جدید، بسیاری از بزرگترین و شناختهترین کارزارهای تبلیغاتی آنلاین که توسط دولتها حمایت میشوند، به استفاده از هوش مصنوعی پرداختهاند — اما در این زمینه غالباً توانایی کمی نشان میدهند.
این گزارش که توسط شرکت تجزیه و تحلیل شبکههای اجتماعی Graphika تهیه شده، نه عملیات تأثیرگذاری آنلاین در حال انجام را مورد بررسی قرار داد — از جمله آنهایی که ادعا میکند با دولتهای چین و روسیه ارتباط دارند — و دریافت که همانند بسیاری از پلتفرمهای اجتماعی، هر یک بهتدریج از هوش مصنوعی مولد برای تولید تصاویر، ویدئوها، متنها و ترجمهها استفاده میکنند.
پژوهشگران دریافتند که حمایتکنندگان کارزارهای تبلیغاتی برای انجام وظایف اصلی مانند تولید محتوا و ساخت شخصیتهای اینفلوئنسر در شبکههای اجتماعی به هوش مصنوعی متکی شدهاند و برخی از کارزارها را بهصورت کارآمدتری پیش میبرند. اما آنها میگویند کیفیت این محتوا پایین است و تعامل کمی دریافت میکند.
این نتایج با انتظارات بسیاری از پژوهشگران که پیشرفت روزافزون هوش مصنوعی مولد — هوش مصنوعیای که گفتار، نوشتار و تصاویر انسانی را در عکسها و ویدیوها تقلید میکند — همخوانی ندارد. این فناوری در سالهای اخیر به سرعت پیشرفت کرده و برخی کارشناسان هشدار دادهاند که تبلیغکنندگان بهنام کشورهای استبدادی میتوانند محتویات سنتتیک با کیفیت بالا و قانعکننده تولید کنند تا حتی افراد دقیقنظر در جوامع دمکراتیک را فریب دهند.
با این حال، پژوهشگران Graphika بهوضوح دریافتند که محتوای هوش مصنوعی تولید شده توسط این کارزارهای مستقر، «سرریزهای بیکیفیتی» است؛ از گزارشگرهای خبری مصنوعی که در ویدیوهای یوتیوب قانعکننده نیستند تا ترجمههای ناهموار یا وبسایتهای خبری جعلی که بهطور ناخواسته در سرفصلها از دستورات هوش مصنوعی استفاده میکنند.
دینا صادک، تحلیلگر ارشد در Graphika و یکی از نویسندگان گزارش، گفت: «عملیاتهای تأثیرگذاری بهطور سیستماتیک ابزارهای هوش مصنوعی را ادغام کردهاند و بخش عمدهای از آنها محتوای بیکیفیت و ارزان قیمت هوش مصنوعی است.» او افزود: «همانطور که پیش از این بود که این کارزارها بهطور منظم از هوش مصنوعی استفاده میکردند، بیشترین بخش پستهای آنها در شبکههای اجتماعی غربی توجه کمی یا اصلاً دریافت نمیکند.»
کارزارهای تأثیرگذاری آنلاین که هدفشان تغییر جهت سیاست آمریکا و پخش پیامهای تفرقهانگیز است، حداقل یک دهه پیش آغاز شدهاند؛ زمانی که آژانس تحقیقاتی اینترنتی مستقر در روسیه حسابهای متعددی در فیسبوک و توییتر ایجاد کرد و سعی در تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ داشت.
همانطور که در برخی حوزههای دیگر مانند امنیت سایبری و برنامهنویسی، رشد هوش مصنوعی زمینه تبلیغ آنلاین را متحول نکرده است، اما انجام برخی کارها را خودکارتر کرده است، صادک گفت.
او افزود: «ممکن است محتوا پایینکیفیت باشد، اما بهصورت وسیعی قابل گسترش است. میتوانند در جایی بنشینند، شاید فقط یک فرد با فشار دادن دکمهها این همه محتوا را تولید کند.»
از نمونههای ذکر شده در گزارش میتوان به «دوئپلگانگر» اشاره کرد؛ عملیاتی که وزارت عدالت آن را به کرملین مرتبط میداند و پژوهشگران میگویند از هوش مصنوعی برای ساخت وبسایتهای خبری جعلی که قانعکننده نیستند استفاده کرده است؛ و «اسپاموفلوژ» که وزارت عدالت آن را به چین نسبت میدهد و این کارزار افراد خبری جعلی هوش مصنوعی تولید میکند تا ویدیوهای تفرقهانگیز اما غیرقابلقبول را در شبکههای اجتماعی مانند X و یوتیوب گسترش دهد. گزارش همچنین به چندین عملیات اشاره کرد که از صدای عمیقفیک (deepfake) با کیفیت پایین استفاده کردهاند.
یک نمونه از این کارزارها، انتشار دیپفیکهای سلبریتیهایی چون اوپرا وینفری و رئیسجمهور پیشین باراک اوباما بود که بهنظر میرسیدند درباره رشد هند در صحنهٔ جهانی اظهار نظر میکنند. اما گزارش میگوید این ویدیوها غیرقابلقبول بهنظر میرسیدند و توجه زیادی جلب نکردند.
ویدیو دیگری با محوریت روسیهپراستی به نام «المپیک فرو ریخت» بهنظر میرسید تا بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۲۴ پاریس را تخریب کند. با ارجاع به فیلم هالیوودی ۲۰۱۳ «الامپوس فرو ریخت»، این ویدیو نسخهٔ هوش مصنوعیِ تام کراس را به تصویر میکشید، در حالی که او در هیچیک از این فیلمها حضور نداشته است. گزارش نشان داد که این اثر جز در یک اتاق پژواک کوچک از حسابهایی که معمولاً فیلمهای این کارزار را بهاشتراک میگذارند، توجهی دریافت نکرد.
سخنگویان سفارت چین در واشنگتن، وزارت امور خارجهٔ روسیه، X و یوتیوب به درخواستهای اطلاعرسانی پاسخ ندادند.
چنانکه صادک میگوید، حتی اگر تلاشهای آنها به افراد زیادی نرسد، برای تبلیغکنندگان ارزش دارد که در عصر رباتهای گفتگوی هوش مصنوعی، اینترنت را پر کنند. شرکتهای تولیدکننده این رباتها بهطور مستمر با جمعآوری متنهای موجود در اینترنت، مدلهای خود را آموزش داده و بهصورت بازپخش مطالب استفاده میکنند.
مطالعهٔ اخیر موسسهٔ گفتگوی استراتژیک (Institute for Strategic Dialogue)، یک سازمان غیرانتفاعی حامی دموکراسی، نشان داد که اکثر رباتهای گفتگوی اصلی هوش مصنوعی یا مدلهای زبانی بزرگ، در پاسخهای خود به منابع خبری روسی حمایتشده توسط دولت اشاره میکنند؛ حتی برخی از این منابع تحت تحریم اتحادیهٔ اروپا قرار دارند.
در صبح آفتابی ۱۹ اکتبر ۲۰۲۵، چهار مرد ادعا میشود وارد پر بازدیدترین موزه جهان شدند و چند دقیقه پس از آن، جواهرات سلطنتی به ارزش ۸۸ میلیون یورو (۷۶ میلیون پوند) را بهدست آوردند. این سرقت از موزه لوور پاریس — یکی از پرنظارتترین مؤسسات فرهنگی جهان — کمتر از هشت دقیقه به طول انجامید.
بازدیدکنندگان به گشت و گذار ادامه دادند. امنیت واکنشی نشان داد (تا زمانی که زنگها فعال شد). مردان پیش از اینکه کسی متوجه اتفاق شود، در ترافیک شهر ناپدید شدند.
پژوهشگران سپس فاش کردند که دزدها جلیقههای روشندار (hi‑vis) بر تن داشتند و خود را کارگران ساختمانی جا زدند. آنها با یک بالابر مبلمان، که در خیابانهای باریک پاریس معمولاً دیده میشود، وارد شدند و از آن برای رسیدن به بالکنی که به رود سِن نگاه میکرد، استفاده کردند. پوشش کارگریشان باعث شد بهنظر برسد که بخشی از محیط هستند.
این استراتژی مؤثر بود زیرا ما جهان را بهصورت عینی نمیبینیم. ما آن را از طریق دستهبندیها میبینیم — بر پایهٔ آنچه انتظار داریم ببینیم. دزدها دستهبندیهای اجتماعی که ما بهعنوان «نرمال» میشناسیم، درک کردند و از آنها برای اجتناب از مشکوک شدن استفاده کردند. بسیاری از سامانههای هوش مصنوعی (AI) بهطور مشابه عمل میکنند و در نتیجه به همان نوع اشتباهات مستعد هستند.
سوسیولوژیست اروینگ گاوفمن ممکن بود آنچه در لوور رخ داد را با استفاده از مفهوم «ارائه خود» توصیف کند: افراد نقشهای اجتماعی را «اجرا» میکنند با بهکارگیری نشانههایی که دیگران انتظار دارند. در اینجا، اجرای «نرمالیبودن» بهعنوان یک پوشش کامل تبدیل شد.
جامعهشناسی نگاه
انسانها بهطور مداوم دستهبندیهای ذهنی انجام میدهند تا افراد و مکانها را درک کنند. وقتی چیزی در دسته «عادی» جای میگیرد، از نگاه ما پنهان میشود.
سیستمهای هوش مصنوعی که برای کارهایی مانند تشخیص چهره و شناسایی فعالیتهای مشکوک در فضاهای عمومی بهکار میروند، بهصورت مشابهی عمل میکنند. برای انسانها، دستهبندی فرهنگی است؛ برای هوش مصنوعی، ریاضی.
اما هر دو سیستم بر الگوهای یادگرفتهشده بهجای واقعیت عینی تکیه دارند. چون هوش مصنوعی از دادههایی که چه کسی «نرمال» و چه کسی «مشکوک» بهنظر میرسد میآموزد، دستهبندیهای موجود در دادههای آموزشی خود را جذب میکند. این امر باعث میشود که به تعصب حساس شود.
دزدهای لوور بهدلیل انطباق با یک دستهبندی مورد اعتماد، خطرناک شناخته نشدند. در هوش مصنوعی، همین فرآیند میتواند اثر معکوس داشته باشد: افرادی که با معیارهای آماری سازگاری ندارند، بیشتر در معرض دیده شدن و بررسی بیشازحد قرار میگیرند.
این میتواند به این معنا باشد که سامانه تشخیص چهره بهطور نامتناسبی برخی گروههای نژادی یا جنسیتی را بهعنوان تهدیدهای احتمالی نشان میدهد، در حالی که دیگران را نادیده میگیرد.
نگرش جامعهشناختی به ما کمک میکند بفهمیم که اینها مسائل جداگانهای نیستند. هوش مصنوعی دستهبندیهای خود را اختراع نمیکند؛ بلکه دستهبندیهای ما را میآموزد. هنگامی که یک سیستم بینایی کامپیوتری بر روی ضبطهای امنیتی آموزش داده میشود که در آن «نرمال» توسط بدن، پوشاک یا رفتار خاصی تعریف میشود، همان فرضیات را بازتولید میکند.
همانطور که نگهبانان موزه بهدلیل اینکه دزدها گویی جزئی از محیط بودند، نادیدهشان گرفتند، هوش مصنوعی نیز میتواند برخی الگوها را نادیده بگیرد در حالی که به دیگران بیش از حد واکنش نشان میدهد.
دستهبندی، چه انسانی و چه الگوریتمی، یکسلاح دو لبه است. این کار به ما کمک میکند اطلاعات را بهسرعت پردازش کنیم، اما در عین حال مفروضات فرهنگیمان را نیز در خود جای میدهد. هم انسانها و هم ماشینها به شناسایی الگوها متکیاند؛ روشی مؤثر اما ناپایدار.
دیدگاه جامعهشناختی نسبت به هوش مصنوعی الگوریتمها را بهعنوان آینه میبیند: آنها دستهبندیها و سلسلهمراتبهای اجتماعی ما را بازتاب میدهند. در مورد لوور، این آینه به سوی ما چرخیده است. دزدها موفق شدند نه چون نامرئی بودند، بلکه چون از نگاه «نرمالی» به آنها نگاه میشد. بهعبارت دیگر، در زمینه هوش مصنوعی، آنها آزمون طبقهبندی را گذراندند.
از تالارهای موزه تا یادگیری ماشین
این ارتباط بین ادراک و دستهبندی نکتهای مهم درباره دنیای رو بهالگوریتمی ما را آشکار میکند. چه نگهبانی باشد که تصمیم میگیرد چه کسی مشکوک به نظر میرسد و چه هوش مصنوعی که تصمیم میگیرد چه کسی شبیه «دزد فروشگاه» است، فرایند زیرین یکسان است: تخصیص افراد به دستهها بر پایهنشانههایی که بهنظر عینی میآیند اما بهصورت فرهنگی آموخته شدهاند.
زمانی که یک سیستم هوش مصنوعی «متعصب» توصیف میشود، این غالباً به این معناست که آن دستهبندیهای اجتماعی را بیش از حد دقیق بازتاب میدهد. سرقت لوور به ما یادآوری میکند که این دستهبندیها تنها نگرشهای ما را شکل نمیدهند، بلکه آنچه در نگاه اول توجه میشود را نیز تعیین میکنند.
پس از این سرقت، وزیر فرهنگ فرانسه وعدهٔ دوربینهای جدید و امنیت شدیدتر داد. اما مهم نیست این سیستمها چقدر پیشرفته شوند، آنها همچنان به دستهبندی وابسته خواهند بود. شخصی یا چیزی باید تصمیم بگیرد چه چیزی «رفتار مشکوک» محسوب میشود. اگر این تصمیم بر پایهٔ فرضیات باشد، همان نقاط کور همچنان باقی خواهند ماند.
سرقت لوور بهعنوان یکی از نمایانترین سرقتهای موزهای اروپا در خاطرهها میماند. دزدها موفق شدند زیرا جامعهشناسی ظاهر را تسلط یافتند: آنها دستهبندیهای نرمالی را درک کرد و بهعنوان ابزار استفاده کردند.
و با این کار، نشان دادند که چگونه هم افراد و هم ماشینها میتوانند انطباق را با امنیت اشتباه بگیرند. موفقیت آنها در نور روز تنها پیروزی برنامهریزی نبود؛ بلکه پیروزی تفکر دستهبندیشده بود، همان منطق که پایهٔ ادراک انسانی و هوش مصنوعی است.
درس واضح است: پیش از اینکه ماشینها را بهسوی دید بهتر آموزش دهیم، ابتدا باید یاد بگیریم که چگونه میبینیم را زیر سؤال ببریم.
در اوایل سپتامبر، گوگل توافق کرد تا دعوای جمعی در کالیفرنیا را حل کند – ادعای به اشتراکگذاری اطلاعات شخصی با اشخاص ثالث بدون رضایت – و قول داد ابزاری بسازد که از نشت هرگونه دادهٔ شخصی به حراجیهای تبلیغاتی جلوگیری کند.
به عبارت دیگر، این شبیه یک دکمهٔ قطع برای شخصیسازی برنامهمحور است.
یک اتفاق بزرگ، نه؟ این سؤال را برمیانگیزد که چرا تقریباً هیچکس دربارهٔ این موضوع صحبت نمیکند.
کنترل RTB، همانگونه که نامیده میشود، برای دارندگان حساب گوگل اعمال میشود و تمام دادههای ردیابی را از درخواستهای مزایده حذف میکند، از جمله شناسههای شبهنامی. یعنی هیچکوکی، آدرس IP، شناسهٔ دستگاه، شناسهٔ کاربری رمزگذاریشدهٔ گوگل، جزئیات عامل کاربری یا هر اطلاعات شناساییکنندهٔ دیگری وجود نخواهد داشت. [متن کامل توافق پیشنهادی را اینجا بخوانید.]
این کمی شبیه صحنهای در فیلم «A Christmas Story» است که پس از آنکه سگهای بامپوس تمام شام بوقلمونی را خراب میکنند، خانواده دور میز آشپزخانه خالی و شکسته میایستند و رالفی بزرگسال با صداپیشگی میگوید: «بوقلمون نیست! ساندویچ بوقلمون نیست! سالاد بوقلمون نیست! سس بوقلمون نیست! خوراک بوقلمون! بوقلمون به سبک شاه! یا گالون سوپ بوقلمون! تمام شد، تمام شد!»
بدون تطبیق کوکی، بدون اشتراکگذاری داده، بدون هدفگیری از طریق RTB برای تبلیغات شخصیسازیشده – همه اینها از بین رفت!
بهصورت ناگهانی
از سوی دیگر، این مکانیزم هنوز وجود ندارد؛ دقیقاً مشخص نیست که چگونه کار میکند، این یک گزینه خروج است – یعنی کاربران با حساب گوگل باید بهصورت دستی آن را فعال کنند تا از اشتراکگذاری دادهها خارج شوند – و خود توافقنامه نیز هنوز نهایی نشده است.
اولین تاریخ ممکن برای برگزاری جلسه دادگاهی جهت تأیید توافق، ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۶ است.
با در نظر داشتن تمام این موارد، تعجبی نیست که این مسئله تحتنظر باقی میماند، گفت وکیل حریمخصوصی آلن چاپل.
بله، کنترل RTB در واقع یک «کلید قطع» برای برنامهسازی است، او افزود، اما دشوار است که چیزی را در اولویت قرار داد وقتی جزئیات مبهم هستند، زمانبندی دور به نظر میرسد و مردم با چالشهای فوریتری سر و کار دارند.
بیانیهٔ رسمی
اما گوگل خود چه میگوید دربارهٔ این همه؟
علیرغم اینکه گوگل با توافقنامه موافقت کرده است، یک سخنگوی گوگل این بیانیه را با AdExchanger به اشتراک گذاشت: «ما دادههای شخصی را نمیفروشیم یا به اشتراک نمیگذاریم و پیشنهادهای ممنوعیت مزایدهٔ لحظهای سختگیرانهترین در صنعت را در اختیار داریم. خوشحالیم که این پرونده را پشت سر گذاشتهایم.»
به گفتهٔ گوگل، کاربران هماکنون روشهای متعددی برای مدیریت تنظیمات حریمخصوصی خود دارند و گوگل برنامهریزی کرده است تا این گزینهها را در ماههای آینده گسترش دهد.
گوگل به AdExchanger گفت که دادههای RTB فقط میتوانند برای تبلیغات استفاده شوند. این دادهها هرگز به اشخاص ثالث نامرتبط فروخته یا بهاشتراک گذاشته نمیشوند و گوگل بهصورت منظم حسابرسیها را انجام میدهد تا اطمینان حاصل شود همه از سیاستهای آن پیروی میکنند.
گوگل همچنین تأکید کرد که هیچگونه اطلاعات شناساییپذیر شخصی در درخواستهای مزایده گنجانده نمیشود و جزئیات حساسی مانند وضعیت سلامت، نژاد، دیدگاههای سیاسی یا مکان دقیق به اشتراک گذاشته نمیشود. مواردی که بهاشتراک گذاشته میشوند شامل آدرس صفحه، شناسهٔ برنامه و مکان کلی بر پایهٔ گروه وسیعی از کاربران هستند.
پس، بنظر میرسد اینجا چیز خاصی برای دیدن نیست، دوستان. گوگل میگوید همه چیز هماکنون تحت (RTB) کنترل است.
🙏 از خواندنتان سپاسگزارم! مطمئنم این گربه از همه چیز خروج میکند. همچنان میتوانید هر نظر یا بازخوردی را به ایمیل allison@adexchanger.com برایم بفرستید.
سال تسلا به همان روانی پیش میرود که از شرکتی که بهنظر میرسد مصمم است تا رهبرش که بهصورت علنی از نمادهای نازی استفاده میکند، ثروتمندترین انسان تاریخ شود، انتظار میرفت، حتی وقتی که تمام معیارهای ممکن نشان میدهند شرکت در حال فروپاشی است. سودها کاهش یافتهاند، سبد مدلها بهسرعت پیر میشود، و ایلان ماسک، مدیرعامل، عملاً میگوید میخواهد یک ارتش رباتی را رهبری کند؛ موضوعی که بهویژه ترسناک میشود وقتی که او هوش مصنوعیاش، گروک، را به یک نو‑نازیعلاقهمند به هیتلر در 4چن تبدیل کرده است.
بهنظر میرسد صرفنظر از کاری که شرکت انجام میدهد، در نهایت به اخباری بد و حتی بدتر شدن کسبوکار منجر میشود. برای مثال: روبوتاکسیهای تسلا هماکنون در آستین و سانفرانسیسکو میچرخند، اما تواناییهای خودران آنها در بهترین حالت مشکوک است؛ بنابراین برای اطمینان از عدم بروز مشکل، ناظر انسانی داخل خودرو نیاز است.
ویدیوها توسط VICE
به گزارش Ars Technica، یک مسافر سانفرانسیسکویی یک ویدیو ۱۲ ثانیهای را در ردیت به اشتراک گذاشت که راننده ایمنی تسلا را در حین حرکت خودرو در خواب عمیق نشان میدهد. به گفتهٔ مسافر، این مرد نه یکبار، نه دوبار، بلکه سه بار در طول سفر سر میخوابید. وقتی مسافر سعی کرد این موضوع را به تسلا اطلاع دهد، شرکت پاسخی نداد که بهنظر منطقی بود.
بدتر از آن، کاربر دیگری در ردیت ادعا کرد که همان راننده ایمنی را داشتهاند که همچنان در مسیر ترافیک از تمسکال تا سانفرانسیسکو به خواب رفته بود. کار بهعنوان راننده ایمنی انسانی قطعاً شغلی عجیب است؛ ترکیبی از نگهدارنده کودک و شناور نجات. Waymo، پیشرو فعلی بازار تاکسیهای خودران، پیش از اجازهٔ کارمندان برای حضور در جادههای عمومی، آموزشهای گستردهای میطلبد.
از سوی دیگر، بهنظر میرسد تسلا بهصورت سرسختانه ادامه میدهد و امیدوار است مسافران اهمیتی به این نکته ندهند که شخصی که مسئول اطمینان از روانی مسیر است، خروپف میکند و آب دهانش از روی چانهاش میچکد. گویی این همان شعار قدیمی «سریع حرکت کن و چیزها را بشکن» درهٔ سیلیکون است که تا زمانی که چیزی که سریع میدود یک خودرو رباتیک است و چیزی که شکسته میشود شما در صندلی عقب هستید، جذاب بهنظر میرسد.
از زمان آغاز آزمایش روبوتاکسی آستین توسط تسلا در ماه ژوئیه، حداقل هفت تصادف گزارش شده است. تسلا دادهها را به نهادهای نظارتی ایمنی فدرال ارائه کرده، اما بخشی قابل توجه از آنها را حذف کرده است. این قدمی اطمینانبخش از سوی شرکتی است که خودروهای خودران را در ترافیک آزمایش میکند. بدتر از آن این است که تسلا هنوز مجوزهای لازم برای ارائهٔ سرویس خودکار حملونقل در ایالت کالیفرنیا را دریافت نکرده است.
در حال حاضر، تسلا بهصورت عمومی به حوادث رانندهٔ خوابیده یا سؤالات مربوط به مجوزها پاسخ نداده است.
بهنظر میرسد که دوران «و این هم آنچه در گلی از دست دادید» گذشته باشد. پرایمویدیو آمازون، خلاصههای ویدئویی تولیدشده توسط هوش مصنوعی را برای کمک به بینندگان در جبران فاصله بین فصول برنامهها اضافه میکند، این شرکت روز چهارشنبه اعلام کرد.
بهگفته آمازون، این ویژگی «از هوش مصنوعی مولد برای ایجاد خلاصههای فصلی با کیفیت تئاتری، همراه با روایت همگام، دیالوگ و موسیقی استفاده میکند». این ویژگی بهصورت نسخهٔ بتا برای برخی از برنامههای اصلی پرایم، مانند «Fallout»، «Jack Ryan اثر تام کلانی» و «Upload» از روز چهارشنبه در دسترس خواهد بود.
پرایمویدیو سال گذشته ویژگی مشابهی بهنام «X‑Ray Recaps» را راهاندازی کرد که فصول کامل، قسمتها یا بخشهایی از آنها را خلاصه میکند — در آن زمان، آمازون اعلام کرد که مدل هوش مصنوعی آن دارای محدودیتهایی است تا از بهطور ناخواسته بهاشتراکگذاری فاشکنندهها جلوگیری شود.
منبع تصویر:پرایمویدیو
مصرفکنندگان به این نوع خلاصههای مبتنی بر متن و هوش مصنوعی عادت کردهاند، چون معمولاً آنها را هنگام خلاصهشدن متنها توسط گوشی خود میبینند یا زمانی که (شاید ناخواسته) یک خلاصهٔ هوش مصنوعی در بالای نتایج جستجوی گوگل نشان میشود. اما این خلاصههای ویدئویی به حوزهای جدید قدم میگذارند که ممکن است نسبت به خلاصههای متنی مزاحمتر بهنظر برسند — یا شاید توسط افرادی که بهخاطر ندارند «Bosch» چه رخ داده است، مورد استقبال قرار گیرند.
رقبای پرایمویدیو نیز در حال بررسی نحوهٔ ادغام هوش مصنوعی مولد در محصولات خود هستند.
بهعنوان مثال، YouTube TV از ویژگی «Key Plays» برای کمک به بینندگان در پیگیری مسابقات ورزشی استفاده میکند اگر در حین برگزاری بازی تماشا را آغاز کنند. اگرچه این ویژگی کمی ناقص است (الگوریتم آن تنها بهنظر میرسد بتواند نقاط کلیدی حمله در بیسبال را شناسایی کند)، این ویژگی به YouTube TV کمک کرد تا اولین جایزهٔ امی فنی خود را بهدست آورد.
در همین حین، نتفلیکس از هوش مصنوعی مولد در بخش تولیدی کسبوکار خود بهره میگیرد.
اوایل سال جاری، نتفلیکس اعلام کرد که برای اولین بار از هوش مصنوعی مولد در فیلمبرداری نهایی سریال آرژانتینی «The Eternaut» برای ایجاد صحنهای از فروپاشی یک ساختمان استفاده کرده است. پس از آن، «Happy Gilmore 2» با استفاده از هوش مصنوعی مولد شخصیتها را در صحنهٔ آغازین فیلم جوانتر کرد و تهیهکنندگان «Billionaires’ Bunker» از این فناوری در پیشتولید برای تجسم لباسها و طراحی صحنه بهره بردند.
استفاده از هوش مصنوعی در صنعت سینما بحثهای فراوانی را بهوجود آورده است؛ زیرا هنرمندان نگرانند این ابزارها — که گاهی بدون اجازه بر آثار آنها آموزش میبینند — میتوانند معیشتشان را به خطر اندازند. اما برخی استدلال میکنند که ابزارهایی که کارهای خستهکنندهٔ انیمیشن یا جلوههای ویژه را تسریع میکنند، همچون Wonder Dynamics، میتوانند ظرفیت خلاقیت هنرمندان را افزایش دهند.
تهدیدهای آنلاین بهصورت مستمر در حال تغییر هستند؛ دیگر نمیتوانید در زمان گذشته گیر کنید.
تصویر: آنتونی شکرابا / پکسِلز
اوایل این ماه، متخصص امنیتی تروی هانت دو میلیارد آدرس ایمیل منحصربهفرد و ۱٫۳ میلیارد رمز عبور منحصربهفرد را به پایگاهدادههای Have I Been Pwned و Pwned Passwords افزود. این دادهها که توسط Synthient تجمیع شدهاند، از منابع متعدد حملات credential stuffing که توسط عاملان تهدید به اشتراک گذاشته میشوند، و همچنین از دادههای سرقتشده مستقیم از افراد توسط بدافزارهای اطلاعاتدزد بهدست آمدهاند.
تعداد افراد تحت تأثیر این نفوذ بهقدری بالا است که اطلاعیهها بهصورت موجبه‑موج برای مشترکین Have I Been Pwned ارسال شد. (این سرویس رایگان است — کافی است ایمیل خود را در قسمت جستجوی HIBP وارد کنید و سپس روی دکمهٔ اطلاعرسانی که پیش از نمایش نتایج ظاهر میشود، کلیک کنید.)
دادهها ویژگیهای خاصی دارند که برای من برجسته شد. (میتوانید جزئیات بیشتری را در پست وبلاگ هانت بخوانید.)
با ترکیب این جزئیات و سؤالهایی که دربارهٔ گامهای بعدی دریافت کردم، توصیهٔ خود را دربارهٔ اقدامات «درست» برای امنیت آنلاین مؤثر بازنگری کردهام.
در ادامه، اینها را بهعنوان توصیههای جدیدم ارائه میدهم.
آدرسهای ایمیل متفاوت برای هر حساب کاربری
استفاده از یک آدرس ایمیل یکسان برای ورود به تمام حسابهای کاربری، کار هکرها را آسانتر میکند. آنها میتوانند این اطلاعات را بههمراه هر رمزی که فکر میکنند (یا میدانند) شما استفاده کردهاید، در سایتها وارد کنند.
این حملهٔ credential stuffing اغلب مؤثر است زیرا مردم رمزهای عبور را بازاستفاده میکنند. پس روشی ساده برای جلوگیری از این مشکل این است که برای هر حساب یک آدرس ایمیل متفاوت استفاده کنید.
در گذشته، برای داشتن هر آدرس ایمیل جدید مجبور بودید حسابی کاملاً جداگانه بسازید. اما از این پس دیگر نیازی به این کار نیست.
شما میتوانید ایمیلهای ماسکشده برای تمام حسابهای آنلاین خود ایجاد و مدیریت کنید تا فروشندگان آدرس ایمیل واقعی شما را نبیند.
Michael Ansaldo/Foundry
امروزه میتوانید از نامهای مستعار ایمیل (که به آنها «ماسک ایمیل» یا «ایمیل ماسکشده» هم میگویند) برای همان هدف استفاده کنید. برای دیگران، بهنظر میرسد که برای هر حساب یک آدرس ایمیل متفاوت دارید. در عین حال میتوانید تمام پیامها را در یک مکان دریافت کنید (اگر مایل باشید). یک نام مستعار ایمیل، پیامهای شما را به هر مقصدی که میخواهید، منتقل میکند.
سادهترین نوع نام مستعار ایمیل این است که بتوانید متن اضافی به انتهای شناسهٔ ایمیل خود اضافه کنید (مثلاً [email protected]). قالب این کار با استفاده از علامت «+» و سپس رشتهای از حروف و اعداد که میخواهید اضافه کنید، انجام میشود. جیمیل و Proton Mail دو سرویس ایمیل هستند که این سبک نام مستعار را پشتیبانی میکنند.
برای حریم خصوصی بیشتر میتوانید از ماسکهای ایمیل اختصاصی استفاده کنید تا آدرس ایمیل واقعی خود را بهطور کامل مخفی کنید. بهعنوان مثال، ایمیلهای خود را به آدرس [email protected] دریافت میکنید، اما مایلید این اطلاعات خصوصی بماند. بنابراین میتوانید از ویژگی ماسک ایمیل داخلی سرویس ایمیل خود (در صورت موجود بودن) استفاده کنید یا برای یک سرویس مستقل ثبتنام کنید تا نامهای مستعار تصادفی مانند [email protected] یا [email protected] ایجاد نمایید.
Fastmail (یک سرویس ایمیل پولی) قابلیت ایمیل ماسکشده را بهعنوان ویژگی خود ارائه میدهد.
PCWorld
Proton Mail، Fastmail و iCloud Mail شرکت اپل همه نمونههای سرویس ایمیل هستند که ماسک ایمیل را در بردارند. (در Proton Mail و iCloud Mail این موارد را «نام مستعار hide‑my‑email» مینامند.) همچنین میتوانید در سرویسهای Mozilla Relay، SimpleLogin یا سایر سرویسهای ماسک ایمیل ثبتنام کنید اگر ایمیل دیگری دارید که مایلید همچنان از آن استفاده کنید.
یک نام مستعار ساده که از افزودن سبک +متناضافی به آدرس ایمیل استفاده میکند، حداقل باعث میشود هر ورود برای حدس زدن دشوارتر باشد. (متنی به آدرس ایمیل خود اضافه کنید که بر پایهٔ اطلاعات سایت واضح یا قابل حدس نباشد؛ برای مثال، از +target در سایت Target.com پرهیز کنید.)
اما ترکیب امنیت و حریم خصوصی در این روزها گزینهٔ بهتری است؛ این کار برای کسی که میخواهد پروفایل شما را بسازد و ایمیلها و پیامکهای فیشینگ شخصیسازیشده و مؤثرتری بفرستد، کار را دشوارتر میکند. بنابراین استفاده از سرویس نام مستعار ایمیل کاملاً ناشناس، راه بهتر است.
بهروزرسانی رمزهای عبور قدیمی
در مقالهٔ تروی هانت دربارهٔ وارد کردن دادههای رمز عبور، بیش از یک نفر که به استعلام او پاسخ دادند، سن رمزهای عبور فاششده خود را بین ۱۰ تا ۲۰ سال تخمین زدند.
از ویژگیهای این اعتبارنامههای کهن میتوان به این موارد اشاره کرد: ابتدا، طولشان کوتاه بود — حدود هشت کاراکتر. و شامل تغییراتی کماهمیت بودند. (یک نفر تأیید کرد که یک رمز عبور فاششده فقط دو علامت تعجب (oof) به انتهای رمز عبور دیگر اضافه کرده بود.)
زمانی که با bcrypt 10 هش میشود، مدت زمان لازم برای یک هکر «ماهرانه» با استفاده از چند کارت گرافیک RTX 5090 برای کشف رمزهای عبور به این شکل است. (رمزهای عبور با محافظت ضعیفتر، زودتر شکسته میشوند.)
Hive Systems
آنچه یک رمز عبور مناسب میسازد، در دههٔ گذشته بهویژه در دو دههٔ اخیر بسیار تغییر کرده است. اگر رمزهای قدیمی دارید که هرگز بهروز نکردهاید، زمان آن رسیده که آنها را بازبینی کنید. رمزهای کوتاه امروزه بهسختی میتوانند شکسته شوند، بهدلیل پیشرفتهای قابلتوجه در عملکرد محاسباتی. و آنچه در سال ۲۰۰۵ بهعنوان تصادفی و قوی در نظر میگرفتیم (مثلاً p@$$word!) دیگر بهگونهای معتبر نیست.
بهعلاوه، با رخداد مکرر نشتهای وبسایتها در این ایام، حتی اگر رمز عبور نسبتاً تصادفی با ترکیبی از یک حرف کوچک، یک حرف بزرگ، یک عدد و یک نماد ویژه داشته باشید، همچنان ممکن است فاش شود چون فقط از نسخههای ضعیف آن استفاده کردهاید. (یا حتی بدتر، آن را بهطور مستقیم بازاستفاده کردهاید.)
حتی اگر دیگر از حسابهای قدیمی استفاده نمیکنید، آنها را با رمز عبور ضعیف رها نکنید. ممکن است اطلاعات دیگری همچون آدرسها، شمارههای تلفن و سایر دادهها داشته باشید که میتواند سرقت شده و برای حملات فیشینگ هدفمند استفاده شود.
پاکسازی (یا حذف) حسابهای قدیمی
در رابطه با اطلاعات شخصی قابل سرقت — اگر حسابهایی دارید که بهندرت استفاده میکنید، جزئیاتی را که نیاز به نگهداری ندارند، حذف کنید. حتی اگر رمز عبور شما هرگز سرقت نشده باشد، ممکن است دادهها در صورتی که مالک وبسایت قربانی هکرها شود، نشت کنند.
یک مدیر رمز عبور خوب، نه تنها رمزها و کلیدهای عبور را بهصورت ایمن ذخیره میکند، بلکه میتوانید آدرسها و اطلاعات کارتهای اعتباری را نیز در آن نگهداری کنید.
Jared Newman / Foundry
اطلاعات کارتاعتباری اولین موردی است که در حسابهای خرید حذف میکنم. (بهتر است این اطلاعات را در مدیر رمز عبور خود ذخیره کنید، اگر راحتی تکمیل خودکار برایتان مهم است.) همچنین میتوانید آدرس منزل، شماره تلفن و سایر جزئیات را نیز پاک کنید تا برای هکر سختتر شود تا عادات شما را کشف کند و روش هوشمندانهای برای فریب شما جهت سرقت پول (یا اطلاعات ارزشمندی که میتواند او را به پول شما برساند) پیدا کند.
نمیخواهید دیگر از حساب استفاده کنید؟ یا بهقدری کم استفاده میکنید که حتی اگر بهعنوان مهمان خرید کنید هم مشکلی نداشته باشید؟ کافی است کل حساب را حذف کنید.
تغییر به کلیدهای عبور (Passkeys)
در این روزها بهشدت به این مسأله میپردازم و دلیلش واضح است. یک هکر میتواند آدرس ایمیل و رمزهای عبور قدیمی شما را پیدا کند، اما اگر روش اصلی ورود خود را به کلید عبور (Passkey) تغییر دهید، این اطلاعات برای او بیفایده خواهد بود.
کلیدهای عبور بهطور متفاوتی نسبت به رمزهای عبور کار میکنند. آنها نمیتوانند بهصورت مستقیم دزدیده شوند یا توسط دستگاههای غیرمجاز از راه دور استفاده شوند. (اگر کلیدهای عبور را در یک سرویس ابری ذخیره کنید، هکری میتواند به حساب ذخیرهسازی دست پیدا کند، اما این مسأله متفاوت است.) علاوه بر این، کلیدهای عبور به وبسایتی که برای آن ساخته شدهاند، وابسته هستند.
در کامپیوتر، ویندوز فرآیند ذخیرهسازی کلیدهای عبور را راهنمایی میکند، اگر مدیر رمز عبور شخص ثالث نصب نکردهاید.
PCWorld
بنابراین یک حملهٔ credential stuffing بر روی حسابی که با کلید عبور محافظت میشود عمل نخواهد کرد. و حتی اگر بهطور ناخواسته به یک لینک فیشینگ بر بخورید، در سایت تقلبی نیز کارایی نخواهد داشت.
برخی وبسایتها ورود فقط با کلید عبور را اجازه نمیدهند؛ برای اینگونه موارد، رمز عبور خود را بهصورت طولانی، منحصربهفرد و تصادفی بهروزرسانی کنید و سپس در مدیر رمز عبور خود بهعنوان روش پشتیبان ذخیره کنید. (همچنین احراز هویت دوعاملی را فعال کنید.)
در غیر این صورت، کلیدهای عبور بهترین راهانداز هستند. پس از تنظیم، نیازی به فکر کردن دربارهٔ آنها ندارید؛ خود بهخودی کار میکند.
نویسنده: Alaina Yee، سردبیر ارشد، PCWorld
آلاینا یی، خبرنگار ۱۴ ساله در حوزهٔ فناوری و بازیهای ویدئویی، برای PCWorld سرفصلهای متنوعی را پوشش میدهد. از زمان پیوستن به تیم در سال ۲۰۱۶، دربارهٔ پردازندهها، ویندوز، ساخت کامپیوتر، کروم، رزبریپای و موضوعات دیگر مینویسد — علاوه بر این، بهعنوان شکارچی تخفیفهای PCWorld فعال است (#slickdeals). در حال حاضر تمرکز او بر امنیت است و به مردم کمک میکند که بهترین روشهای حفاظت از خود در فضای آنلاین را درک کنند. پیش از این، کارهای او در PC Gamer، IGN، Maximum PC و Official Xbox Magazine منتشر شدهاند.
آنتوان بلوندو، همبنیانگذار و شریک مدیریت Alpha Intelligence Capital، در کنفرانس جهانی مدیران اجرایی فوربس 2025 در جاکارتا. Alpha Intelligence Capital
در سالهای اخیر، شرکتهای برتر هوش مصنوعی جهان بهطور تند به آسیا گسترش یافتهاند، چرا که منطقه استفاده بالایی از ابزارهای هوش مصنوعی آنها دارد. اما هنوز توافقی دربارهٔ محل تأسیس دفتر مرکزی آسیاییشان پیدا نکردهاند. بهعنوان مثال، پیشگام هوش مصنوعی OpenAI، سنگاپور را انتخاب کرد، در حالی که رقیب Anthropic ژاپن را برگزید و Cohere که توسط Nvidia پشتیبانی میشود، به کرهجنوبی رفت.
برای آنتوان بلوندو، همبنیانگذار و شریک مدیریت شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر متمرکز بر هوش مصنوعی Alpha Intelligence Capital، انتخاب واضح است: سنگاپور. این شرکت مستقر در لوکزامبورگ پیش از این در دو استارتاپ در این شهر‑دولت سرمایهگذاری کرده است — تولیدکننده هنر هوش مصنوعی PixAI و ارائهدهندهٔ ابزار تجزیهوتحلیل نقصهای نیمهرسانا Sixsense — و در حال حاضر در میانهٔ تکمیل سرمایهگذاری سوم است که هنوز اعلام نشده است.
در سایر نقاط جهان، Alpha Intelligence Capital در OpenAI، توسعهدهندهٔ مدلهای ویدئویی هوش مصنوعی Higgsfield (سانفرانسیسکو)، ارائهدهندهٔ سیستمهای ناوبری مبتنی بر هوش مصنوعی Advanced Navigation (سیدنی)، رهبر تصویربرداری پزشکی مبتنی بر هوش مصنوعی Aidoc (تلآویو) و ارائهکنندهٔ بیمهپوششی سایبری فعال با هوش مصنوعی Envelop (لندن) سرمایهگذاری کرده است. خروجیهای پرتفوی این شرکت شامل پیشگام هوش مصنوعی چینی SenseTime (که در سال ۲۰۲۱ در هنگکنگ لیست شد) و ارائهدهندهٔ خدمات هوش مصنوعی بریتانیایی InstaDeep (که در سال ۲۰۲۳ توسط BioNTech بهمبلغ ۶۸۰ میلیون دلار خریداری شد) میشود. این شرکت از زمان تأسیس در سال ۲۰۱۸، حدود ۵۰۰ میلیون دلار سرمایه در دو صندوق جذب کرده است.
آنتوان بلوندو میگوید: «سنگاپور میتواند تعداد زیادی از استعدادهای چین قارهای، استعدادهای هندی و در واقع از تقریباً همه جای جهان را جذب کند.» او که وقتی مسافرت نمیکند، زمان خود را بین دو منزلش در سانفرانسیسکو و دوبی تقسیم میکند، این حرف را در مصاحبهای در حاشیهٔ کنفرانس جهانی مدیران اجرایی فوربس ماه گذشته در جاکارتا زد.
او افزود: «بهویژه از چین، که دارای یک مجموعهٔ بزرگ از استعدادهای بسیار توانمند و سطح مهارت بالایی است.» بهعنوان مثال، استارتاپ عامل هوش مصنوعی Manus که توسط Benchmark، Tencent و HSG (قبلاً Sequoia China) حمایت میشود، اوایل امسال از چین به سنگاپور نقل مکان کرد. غول مد سریعالسیر Shein، شرکت سرمایهگذاری Hillhouse و HSG نیز در سالهای اخیر همین حرکت را انجام دادهاند.
بلوندو مقایسهای بین سنگاپور و تلآویو، یکی از پیشروترین مراکز استارتاپی جهان که شرکت نرمافزاری امنیت سایبری Wiz (که توسط گوگل بهمبلغ ۳۲ میلیارد دلار خریداری شد) و پیشگام دوربینروی خودرو Mobileye (که توسط اینتل بهمبلغ ۱۵ میلیارد دلار خریداری شد) را بهوجود آورد، میکشد. او میگوید: «در سنگاپور، مساحت جغرافیایی بسیار فشردهای دارید که تقریباً تمام صنایع، از مالی و لجستیک تا ارتباطات و خطوط هوایی، و شامل دفاتر منطقهای شرکتهای جهانی میشود.» بهعنوان مثال، گوگل و متا از سنگاپور بهعنوان دفتر منطقهای خود استفاده میکنند.
تصمیم OpenAI برای نامگذاری سنگاپور بهعنوان مرکز آسیایی خود، ناشی از ظهور این شهر‑دولت «بهعنوان پیشرو در هوش مصنوعی» بود، همانطور که سِم آلتمن، مدیرعامل، سال گذشته در بیانیهای اعلام کرد. جیسون کوون، مسئول ارشد استراتژی OpenAI، در ماه می افزود که سنگاپور بالاترین میزان استفاده سرانه از ChatGPT را دارد.
(چپ به راست) آنتوان بلوندو، همبنیانگذار و شریک مدیریت Alpha Intelligence Capital؛ دانیل آیوز، مدیر اجرایی و سرپرست جهانی تحقیق فناوری در Wedbush؛ آنتونی تان، مدیرعامل، همبنیانگذار و رئیس هیئت مدیره Grab؛ و ژانگ یا‑قین، پروفسور صندقی و رئیس دانشکدهٔ دانشگاه تسینگهوا در کنفرانس جهانی مدیران اجرایی فوربس 2025. به میانهگری ریچ کارلگارد (در سمت راست)، فیوتوریست و ستوننویس Forbes Asia. Forbes Asia
فراتر از سنگاپور، بلوندو سه بازار دیگر را که آمادهاند به مراکز هوش مصنوعی تبدیل شوند شناسایی میکند: کرهجنوبی، تایوان و هند.
او نقش مهمی برای کرهجنوبی در رباتهای مبتنی بر هوش مصنوعی پیشبینی میکند، شامل رباتهای انساننما و سایر رباتها که در صنایع مختلفی چون خودروسازی، لجستیک و ساختونقش کشتی بهکار میروند. او میگوید: «کرهجنوبی میتواند بهترینهای هوش مصنوعی و بهترین رباتیک را بهدست آورد و سعی کند این دو را در یک ارزش پیشنهادی واقعاً کارآمد ترکیب کند.»
برخی از بزرگترین شرکتهای کرهجنوبی پیشاپیش در زمینهٔ رباتیک مشارکت داشتهاند. سامسونگ الکترونیک حدود ۱۸۰ میلیون دلار در Rainbow Robotics سرمایهگذاری کرد تا سال گذشته بزرگترین سهامدار آن شود. هیوندای موتور یک سهم کنترلی در Boston Dynamics را از گروه SoftBank در سال ۲۰۲۰ خریداری کرد و ارزشگذاری سازندهٔ رباتهای شبیه سگ را حدود ۱.۱ میلیارد دلار تعیین کرد. گروه دوسان در سال ۲۰۲۳ واحد رباتهای همکار خود، Doosan Robotics، را در بورس فهرست کرد و ۳۱۲ میلیون دلار جذب کرد؛ که بزرگترین IPO کرهجنوبی در آن سال بود.
OpenAI امسال پیش از این در پایتخت کرهجنوبی، سئول، حضور خود را برقرار کرد. این کشور بیشترین تعداد مشترکین پرداختکننده برای ChatGPT را پس از ایالات متحده دارد. Anthropic قصد دارد اوایل سال آینده دفتر خود را در سئول افتتاح کند تا به مشتریان خود بیکرانتر نزدیک شود؛ مشتریان آن شامل SK Telecom و استارتاپ فناوری حقوقی Law&Company میشوند. Anthropic در بیانیهای میگوید: «جامعهٔ توسعهدهندگان در کره یکی از قویترینهای ما در سطح جهان است و یک مهندس نرمافزار کرهای در حال حاضر بهعنوان برترین کاربر Claude Code جهان شناخته میشود؛ که عمق استعداد فنی و پذیرش بازار را نشان میدهد.»
«کرهجنوبی میتواند بهترینهای هوش مصنوعی و بهترین رباتیک را بهدست آورد و سعی کند این دو را در یک ارزش پیشنهادی واقعاً مؤثر ترکیب کند.»
اطمینان بلوندو نسبت به تایوان از صنعت سختافزار پیشرو جهان آن ناشی میشود. این جزیره میزبان تولیدکنندگان الکترونیک بزرگ همچون Foxconn، Quanta و Wistron است که بلوندو میگوید میتوانند به سطوح بالاتر رفته و به سختافزارهای مرتبط با هوش مصنوعی ارتقا یابند.
بهتدریج که افراد بیشتری در ساخت سختافزارهای مجهز به هوش مصنوعی مشارکت میگیرند، بلوندو بر این باور است که این تعامل موج جدیدی از استعدادهای هوش مصنوعی را پرورش خواهد داد. او میگوید: «تایوان در سه یا چهار سال آینده بهمکانی جذاب برای کسب تخصص تبدیل خواهد شد، نهتنها در حوزه سختافزار، بلکه در فضای دستگاههای مجهز به هوش مصنوعی نیز.»
در مورد هند، بلوندو به این نکته اشاره میکند که صنعت برونسپاری این کشور با ارزش ۲۵۰ میلیارد دلار — بزرگترین در جهان — تحت تحول هوش مصنوعی قرار گرفته و نسلی جدید از متخصصان هوش مصنوعی را پرورش میدهد. او میگوید: «امروز، هوش مبتنی بر انسان، مانند مهندسان نرمافزار، بخشی از آن باید به هوش ماشین منتقل شود.» بزرگترین شرکتهای برونسپاری هند — Wipro، Infosys، HCLTech و Tata Consultancy Services — همگی در حال سرمایهگذاری در راهحلهای هوش مصنوعی هستند، مانند چتباتهایی که برای جایگزینی مراکز تماس طراحی شدهاند.
OpenAI قصد دارد تا پایان سال یک دفتر در دهلی نو افتتاح کند. این کشور دومین بازار بزرگ از نظر تعداد کاربران و بیشترین تعداد کاربران دانشجویی ChatGPT است. سِم آلتمن در بیانیهای میگوید: «هند تمام عوامل لازم برای تبدیل شدن به پیشرو جهانی هوش مصنوعی را دارد — استعداد فنی شگفتانگیز، بستر توسعهدهندگان در سطح جهانی، و حمایت قوی دولت از طریق مأموریت IndiaAI.»
Anthropic برنامه دارد اوایل سال آینده دفتر خود را در بنگلور، مرکز فناوری پیشرفتهٔ هند، راهاندازی کند. این کشور همچنین دومین بازار بزرگ از نظر تعداد کاربران چتبات Claude این استارتاپ است. داریو آمودی، همبنیانگذار و مدیرعامل Anthropic، در بیانیهای میگوید: «هند بهدلیل مقیاس بزرگ استعدادهای فنیاش و تعهد دولت هندی برای اطمینان از اینکه منافع هوش مصنوعی به تمام بخشهای جامعه، نهتنها بخشهای متمرکز، دست یابد، جذاب است.»
ندان نیلکانی، شریک مؤسس میلیاردر شرکت Infosys، در سخنرانیاش در آوریل در همایش جهانی فناوری گفت که او معتقد است هند بهعنوان «پایتخت استفاده از هوش مصنوعی» جهان خواهد شد.
بلوندو میگوید: «ما فکر میکنیم هند همانجایی است که چین سه تا هفت سال پیش بود.» او ادامه میدهد: «هند برای یک رشد عظیم در ارزش کل حوزه هوش مصنوعی پیشبینی شده است.»